مىتوان به طرح پرسشهایى پیرامون این مفاهیم و تحقیق براى یافتن پاسخ آنها پرداخت.
گاهى براى برخى از افراد، این سؤال كه از كجا آمدهام و روى در كجا دارم، در مرحلهاى از رشد ذهنى به صورت فطرى مطرح مىشود. براى برخى نیز در شرایط عادى این پرسش مطرح نمىشود، اما حوادث و مسایلى در زندگى آنان پیش مىآید كه این مسأله را به ذهن آنها مىآورد. برخى نیز با تلقین معلم و مربى و توجهى كه وى به آنها مىدهد ذهنشان معطوف این مسأله مىگردد. در قرآن كریم براى هر سه مورد نمونههایى وجود دارد.
حضرت ابراهیم(علیه السلام) از نمونههایى است كه به صورت فطرى، این پرسش برایش مطرح شد. هنگامى كه به آسمان نگاه مىكرد این سؤال در ذهنش تداعى شد كه آیا خداى این جهان و آسمان كیست؟ آیا خورشید است؟ آیا ماه است؟ آیا ستاره است؟ برخى كودكان نیز در سنین كودكى، بدون اینكه كسى به آنها یاد داده باشد، نظیر این سؤالات را مىپرسند؛ ما كجا بودیم؟ چه طور به این دنیا آمدیم و سؤالاتى از این قبیل.
نمونه مواردى كه در اثر گرفتارى و پیش آمدن شرایط بحرانى، توجه كسى به این مسأله جلب شود این آیه شریفه است: فَإِذا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِكُون؛(1) و هنگامى كه بر كشتى سوار مىشوند، خدا را پاكدلانه مىخوانند، و [لى] چون به خشكى رساند و نجاتشان داد، به ناگاه شرك مىورزند. در گذشته، سفرهاى طولانى معمولا با كشتى انجام مىشد؛ آن هم كشتىهایى ساده كه امكانات و تجهیزاتى
آیین پرواز
خروج از غفلت