صفحه ١٥

نمى‌‌گويد و كسى با او ارتباطى ندارد و از نگاهى ديگر كتابى است گويا كه همه انسان‌‌ها را مخاطب خويش قرار داده است و آنها را به پيروى از خود فرا مى‌‌خواند و به پيروان خود نويد بهروزى و سعادت مى‌‌دهد.
بديهى است قرآنى كه تنها وصف آن تقدس باشد و بس، كلمات و جملات و آياتى است منقوش بر صفحاتى از كاغذ كه مسلمان‌‌ها به آن احترام مى‌‌گذارند، آن را مى‌‌بوسند و آن را در بهترين جاى خانه خويش نگه مى‌‌دارند و گاه در مجالسى بدون توجه به حقيقت و معانيش آن را تلاوت مى‌‌كنند. اگر با اين ديد به قرآن بنگريم، قرآن كتاب صامتى است كه با صوتِ محسوس سخن نمى‌‌گويد و كسى كه چنين نگرشى به قرآن دارد هرگز سخنى از قرآن نخواهد شنيد و قرآن كريم مشكلى از او حل نخواهد كرد.
بنابراين ما موظفيم به نگرش دوم روى بياوريم؛ يعنى قرآن را كتاب زندگى بدانيم و با ايجاد روحيه تسليم در برابر خداى متعال، خود را براى شنيدن سخنان قرآن كريم كه تمامى آنها دستورات زندگى است آماده كنيم. در اين صورت است كه قرآن ناطق و گوياست؛ با انسان‌‌ها سخن مى‌‌گويد و آنها را در تمام زمينه‌‌ها راهنمايى مى‌‌كند.
علاوه بر اين تفسيرى كه براى صامت بودن و ناطق بودن قرآن بيان كرديم، معنايى عميق‌‌تر از اين نيز براى اين مطلب وجود دارد كه آن معنا مورد نظر حضرت على(عليه السلام) است و بر اساس آن معناى خاص است كه مى‌‌فرمايند قرآن صامت است و بايد آن را به سخن درآورد و اين من هستم كه قرآن را براى شما تبيين مى‌‌كنم. اينك به توضيح صامت بودن و ناطق بودن قرآن به معناى دوم ـ و در واقع به تبيين معناى حقيقى آن مى‌‌پردازيم:
هر چند قرآن كريم كلام خداى متعال است و حقيقت اين كلام الهى و نحوه صدور و نزولش براى ما شناختنى نيست، امّا از آن‌‌جا كه هدف از نزول آن هدايت انسان‌‌هاست، اين كلام الهى آن قدر تنزل پيدا كرده است كه به صورت كلمات و جملات و آيات قابل خواندن و شنيدن براى بشر درآمده، ولى در عين حال چنين نيست كه مضامين همه آيات آن براى انسان‌‌هاى عادى قابل فهم و دسترسى باشد و خود مردم بدون تفسير و تبيين پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) و راسخين در علم بتوانند به مقاصد آيات نايل شوند.