آمدن مسافرى را دارد و از آن مژده آمدن مسافرش را دريافت مىكند. به طور كلى هر كس طبق ذهنيت خود برداشتى از اين الفاظ دارد و در واقع، افراد هستند كه كتاب حافظ را به سخن درمىآورند و هر كس ذهنيت خود را به دهان حافظ مىگذارد و همه تفسير و توجيه و برداشتها درست تلقى مىشود؛ زيرا برداشتهاى مذكور از خود افراد است و الفاظ و كلمات و اشعار و غزلها، طبق فرض، بىمعنى است.
تفكرى كه امروزه در جامعه بنام «قرائتهاى مختلف از دين» مطرح مىشود اينچنين تفكرى است. تفكرى كه قرآن و هر متن دينىِ ديگر را بىمعنى و تهى از هر گونه پيام و رسالتى مىداند. طرفداران اين تفكر چنين مىپندارند كه قرآن هرگز نمىگويد چه بايد كرد، يا از انجام چه كارى پرهيز نمود، چه چيز حق و صحيح و چه چيز باطل و غلط است؛ بلكه اين افراد هستند كه بر اساس ذهنيتهاى خاص خود معناى خاصى از قبيل حق و باطل و صحيح و غلط از قرآن برداشت مىكنند. از آنجا كه اين امور برآمده از ذهنيّتهاى افراد است، بنابراين مىتوان همه آنها را درست دانست؛ بلكه به طور كلى قضاوت درباره صحت و سقم آنها معنا ندارد؛ چون به عنوان مثال همه برداشتهاى متفاوت از يك آيه، گرچه متناقض باشد، مقبول شمرده مىشود. چنان كه از يك غزل حافظ يك شخص چنين برداشت مىكرد كه مريضش شفا مىيابد، ديگرى از آن مژده آمدن مسافرش را مىفهميد و سومى از آن نااميد مىگشت و در انتظار از دست دادن بيمارش مىنشست.
صاحبان پندار «قرائتهاى مختلف از دين» مىگويند قرآن و هر متن دينى ديگر نيز چنين است. آنها معتقدند افراد نمىبايد يكديگر را در فهم قرآن متهم به بدفهمى كنند؛ چون فهم قرآن نياز به هيچ گونه تخصصى ندارد و به تعبير بعضى از نويسندگان «صورت معيّنى ندارد»؛ زيرا قرآن و هرمتن دينى ديگر خود معناى مشخّصى ندارد تا فهم آن مطرح باشد. آنچه مطرح است برداشت خود انسان است. به نظر ما طرح اين تفكر در واقع براى رسيدن به اهداف سياسى است، ولى در ظاهر به عنوان يك نظريه معرفتشناختى دينى و با نام قرائت جديد از دين و صراطهاى مستقيم و نظاير آن مطرح و تبليغ مىشود. تفكر پلوراليسم دينى كه در قالب قرائتهاى مختلف از
قرآن در آیینه نهج البلاغه
فصل دوم/ فهم و تفسیر قرآن