صفحه ٦٦

كسانى‌‌اند كه زمام خود را به دست قرآن كريم سپرده‌‌اند، پس قرآن جلودار و امام و رهبر آنهاست، هر جا قرآن بار مى‌‌اندازد و فرمانِ ايست مى‌‌دهد، آنها نيز توقف مى‌‌كنند و مى‌‌ايستند. توقف و حركت آنها تابع قرآن است. اين گروه، قرآن و حقايق دين را به عنوان يك سلسله واقعيت‌‌هاى عينى پذيرفته‌‌اند و به آنها باور دارند. اينان احكام و دستورات دين و قرآن كريم را حاكى از واقعيت‌‌هايى عينى، كه رعايت آنها با سعادت انسان رابطه مستقيم دارد، مى‌‌دانند و عدم رعايت آنها را موجب بازماندن از سعادت دنيا و آخرت مى‌‌شمارند.
از آن‌‌جا كه چنين انسان‌‌هايى از پيش خود رأى و نظرى ندارند و براى دين و كتب آسمانى و آموزه‌‌ها و دستورات الهى واقعيت عينى قايلند و معتقد به وجود رابطه علّى و معلولى بين آنها و مصالح انسان هستند، تمام سعى خود را در فهم درست از قرآن به كار مى‌‌گيرند تا همان كه قرآن دستور مى‌‌دهد بفهمند و بدان عمل كنند.
2. درست در نقطه مقابل ديدگاه گروه اول، كسانى چنين مى‌‌پندارند كه قرآن يا هر متن دينى و كتاب آسمانى ديگر، تابع ذهنيت‌‌هاى خود افراد است نه اين‌‌كه خود گوياى مطالب قطعى و مشخصى باشد؛ يعنى قرآن يا هر متن دينى ديگر بدون معنا و محتواست و هيچ هدفى در باب آن منظور نيست؛ لكن از آن‌‌جا كه هر انسانى داراى ذهنيت‌‌هاى خاصى است كه اين ذهنيت‌‌ها برآمده از زمينه‌‌هاى تربيتى، خانوادگى، اجتماعى و غيره مى‌‌باشد آن گاه كه با قرآن مواجه مى‌‌شود بر اساس ذهنيت‌‌هاى خود مطالبى را از قرآن برداشت مى‌‌كند، نه اين‌‌كه قرآن آن مطالب را بگويد؛ بلكه اين فهم اوست كه در قالب قرآن مطرح مى‌‌شود. بديهى است با چنين نگرش و اعتقادى، دين و قرآن و آيات و احكام آن الفاظ و قالب‌‌هايى تلقى مى‌‌شوند كه از هر گونه محتوايى تهى‌‌اند و اين ذهنيت‌‌هاى انسان است كه به اين الفاظ معنا و مفهوم مى‌‌بخشد. بر اساس پندار مذكور چنين اظهار مى‌‌شود كه قرآن و يا هر متن دينى ديگر، سخنى براى گفتن ندارد؛ بلكه هر كسى بر اساس ذهنيت خودش از قرآن و متون دينى مطالبى را برداشت مى‌‌كند. بديهى است كه اين نوع نگرش هر چند به ظاهر از دين و قرآن و آموزه‌‌ها و معارف دينى سخن به ميان مى‌‌آورد؛ ولى در واقع در صدد به بازى گرفتن و تمسخر دين و متدينان است.