اميرالمؤمنين(عليه السلام) پيشگويى كرده و مردم را از مبتلا شدن به آن برحذر داشته است در جامعه ما حاكم كنند.
حضرت در ادامه چنين مىفرمايند: در آن زمان، از آشنايان به كلام خدا جز بىاعتنايى و از حافظان قرآن، كه وظيفه آنان پاسدارى از ارزشهاى دينى است، جز فراموشى و اهمال در انجام وظيفه، حركتى ديده نمىشود. در آن زمان قرآن و پيروان راستين آن و عالمان دين هر چند در ميان مردمند امّا در حقيقت جداى از آنانند و مردم نيز از آنها دورند؛ زيرا مردم آنها را منزوى كرده، از آنها پيروى نمىكنند. آنان هر چند با مردم زندگى مىكنند، لكن دلهاى مردم با آنها نيست؛ چون راهى كه مردم در پيش مىگيرند گمراهى است كه با راه قرآن كه راه هدايت است، جمع نمىشود.
در پايان حضرت مىفرمايند: فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَى الْفُرْقَةِ وَ افْتَرَقُوا عَنِ الْجَماعَةِ كَاَنَّهُمْ اَئِمَّةُ الكِتابِ وَ لَيْسَ الْكِتابُ اِمامَهُم؛ مردم در آن زمان اجتماع مىكنند بر افتراق و اختلاف. گويا توافق مىكنند بر اينكه با قرآن و مفسران واقعى آن نسازند و به تبعيت از جاهلان عالمنما در حالى كه گويا خود را رهبر قرآن مىدانند و قرآن را طبق خواستههاى نفسانى خود تفسير و توجيه مىكنند، از مسلمانان واقعى و عالمان دين و مفسران حقيقى قرآن جدا مىشوند و از آنها فاصله مىگيرند. به جاى اينكه در فكر و عمل، قرآن را امام و راهنما و رهبر خود قرار دهند از قرآن پيشى گرفته، از امامت و رهبرى آن سرباز مىزنند و قرآن و دين را به رأى خويش تفسير مىكنند.
اكنون دشمنان دين و قرآن تمام تلاش خود را در جهت تهى كردن ملت مسلمان از هويت دينى خود بسيج كردهاند و در تلاشند تا با تضعيف عقايد دينى آنها، استقلال و آزادى و هويت آنان را سلب كنند. با توجه به اهميت و حساسيت شرايط، بسيار شايسته است ملت مسلمان و به خصوص انديشمندان دينى احساس خطر كنند و به هوش باشند و هرگز خود را از خطر دشمنان اسلام و قرآن در امان ندانند.
در اين ميان، چنانكه قبلا اشاره شد، نكته مهم اين است كه دشمنان اسلام و كفر جهانى، براى رسيدن به اهداف استكبارى خود، در مقابله با فرهنگ دينى مردم و تهاجم
قرآن در آیینه نهج البلاغه
فصل سوم/ قرآن و تهاجم فرهنگی