صفحه ١٩٥

چنان که بارها یادآور شدیم، همه این درخواست ها برای اثبات بی کفایتی افرادی بود که امر خلافت را به دست گرفته بودند. از این رو فرد مقابل در برابر سخنان صدیقه کبری علیها السلام میکوشد عمل خویش را توجیه کند و آن را موافق با دستور خدا و رسول او نشان دهد. پس در ادامه میگوید: « وَ اللَّهِ ما عَدَوْتُ رَأْىَ رَسُولِ‏اللَّهِ، وَ لا عَمِلْتُ اِلاَّ بِاِذْنِهِ » «به خدا قسم، من با رای رسول الله صلی الله علیه و آله مخالفت نکردم و عملی انجام ندادم مگر به اذن او».
با آرام شدن فضای جلسه وی برای به اصطلاح اثبات حقانیت خویش به خدا قسم میخورد که با رای رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت نکرده است: « وَ الرَّائِدُ لا یَکْذِبُ اَهْلَهُ » و راهنمای کاروان، به اهل خویش دروغ نمیگوید». این عبارت مثلی است که میان عرب زبانان شایع است. مقصود وی این بود که اکنون او راهنمای این امت است و به این امت دروغ نمی گوید.
 وَ اِنّی اُشْهِدُ اللَّهَ وَ کَفى بِهِ شَهیداً، اَنّی سَمِعْتُ رَسُولَ‏اللَّهِ یَقُولُ: نَحْنُ مَعاشِرَ الْاَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ ذَهَباً وَ لا فِضَّةًّ، وَ لا داراً وَ لا عِقاراً، وَ اِنَّما نُوَرِّثُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ، وَ ما کانَ لَنا مِنْ طُعْمَةٍ فَلِوَلِیِّ الْاَمْرِ بَعْدَنا اَنْ یَحْکُمَ فیهِ بِحُکْمِهِ وَ قَدْ جَعَلْنا ما حاوَلْتِهِ فِی الْکِراعِ وَ السِّلاحِ، یُقاتِلُ بِهَا الْمُسْلِمُونَ وَ یُجاهِدُونَ الْکُفَّارَ، وَ یُجالِدُونَ الْمَرَدَةَ الْفُجَّارَ، وَ ذلِکَ بِاِجْماعِ الْمُسْلِمینَ، لَمْ اَنْفَرِدْ بِهِ وَحْدى،وَ لَمْ اَسْتَبِدْ بِما کانَ الرَّأْىُ عِنْدى؛ «و به راستی من خدا را شاهد میگیرم ـ و او برای شهادت کافی است ـ که من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: ما گروه انبیا نه طلایی به ارث میگذاریم و نه نقره ای و نه خانه ای و نه زمین مزروعی، و تنها ارث ما کتاب و حکمت و علم و نبوت است، و آنچه در دست ماست متعلق به ولی امری است که بعد از ماست که به حکم خویش درباره آن حکم کند و ما آنچه را شما بدان نظر دارید (سرزمین فدک) برای تهیه اسب و سلاح قرار