صفحه ٩١

(2830) 2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الطَّيَّارِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) النَّاسُ عَلَى سِتِّ فِرَقٍ يَئُولُونَ كُلُّهُمْ إِلَى ثَلَاثِ فِرَقٍ الْإِيمَانِ وَ الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ وَ هُمْ أَهْلُ الْوَعْدَيْنِ الَّذِينَ وَعَدَهُمُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْكَافِرُونَ وَ الْمُسْتَضْعَفُونَ وَ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ الْمُعْتَرِفُونَ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً وَ أَهْلُ الْأَعْرَافِ.
 3- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَ حُمْرَانُ أَوْ أَنَا وَ بُكَيْرٌ عَلَى أَبِى جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّا نَمُدُّ الْمِطْمَارَ قَالَ وَ مَا الْمِطْمَارُ قُلْتُ التُّرُّ فَمَنْ وَافَقَنَا مِنْ عَلَوِيٍّ أَوْ غَيْرِهِ تَوَلَّيْنَاهُ وَ مَنْ خَالَفَنَا مِنْ عَلَوِيٍّ أَوْ غَيْرِهِ


از آندو اكتفا فرمود، و در پاره اى از نسخه ها كلمه الوعد (بجاى الوعيد) ذكر شده، و در برخى «وعدين» است و او ظاهرتر است يعنى كسانيكه درباره آنها وعده ثواب يا تهديد بعقاب محقق شده كه هرگاه بيكى از اين دو حالت بميرند، پس اهل وعد اهل بهشتند و اهل وعيد اهل دوزخ.
 و در جمله «لا يسطيعون حيلة...» كه نه چاره دارند و نه راه بجائى برند. گويد: يعنى عاجزند از هجرت بمدينه چون خرجى و وسيله ندارند و چاره اى هم ندارند و راه نجاتى از شهر مكه ندارند «اينانند كه اميد است خداوند از ايشان در گذرد» چون در هجرت نكردن بمدينه معذورند. اين گفتار مفسرين است، ولى بنا بر تأويل امام (عليه السلام) يعنى توانائى بر فهميدن از روى دليل براى كفر ندارند و راهى هم بر ايمان بواسطه ابله بودن و كم خرديشان ندارند، پس ايشان معذورند، و شايد اين از بطون آيه باشد و ممكن است ظاهر آيه نيز شامل آن باشد چون در مكه کسانى از اين قبيل وجود داشتند كه براى آنها تحصيل آن ميسر نبوده است.
 و اما اعراف پس تفسير آن در سابق گذشت، و برخى از مفسرين گفته اند: آن ديوارى است ميانه بهشت و جهنم، سپس اشكال و جوابى نقل مى كند كه ذكر آن بطول انجامد و براى توضيح بيشتر خوانندگان محترم بتفاسير رجوع كنند.
 2-  و نيز حمزة بن طيار از آنحضرت (عليه السلام) حديث كند كه فرمود: مردم شش دسته اند كه بسه دسته برگردند ايمان، كفر، گمراهى، و ايشان اهل دو وعدند كه خداوند بآنها وعده بهشت و دوزخ داده است: مؤمنان، و كافران، و ناتوانان، و آنانكه باميد خدايند (و كارشان با خداست) يا عذابشان كند و يا توبه شان را بپذيرد، و آنانكه بگناهان خويش اعتراف كنند و كردار خوب را با كردار بد بهم آميخته اند، و ديگر اهل اعراف هستند.
 3- زراره گويد: من و حمران يا من و بكير خدمت امام محمد باقر (عليه السلام) شرفياب شديم، من بوى عرض كردم: ما خود را تراز كنيم (و بسنجيم) فرمود: تراز چيست؟ عرض كردم: ريسمانكار (بنايان) پس هر كس با ما موافقت داشت چه علوى باشد (و منسوب بامير المؤمنين عليه السلام باشد) چه غير او او را دوست