صفحه ١٣٤

 2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي مَسْرُوقٍ قَالَ سَأَلَنِى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ مَا هُمْ فَقُلْتُ مُرْجِئَةٌ وَ قَدَرِيَّةٌ وَ حَرُورِيَّةٌ فَقَالَ لَعَنَ اللَّهُ تِلْكَ الْمِلَلَ الْكَافِرَةَ الْمُشْرِكَةَ الَّتِى لَا تَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى شَيْ ءٍ.
 3- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ أَهْلُ الشَّامِ شَرٌّ مِنْ أَهْلِ الرُّومِ وَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ شَرٌّ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ وَ أَهْلُ مَكَّةَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ جَهْرَةً.


چنانچه پيش از اين نيز گذشت، و خوارج آنهايند كه بر امام (عليه السلام) خروج كنند و مرجئه بحسب لغت از ارجاء بمعناى تأخير است، و بكسانى گويند كه على (عليه السلام) را از مرتبه خود در خلافت تأخير اندازند و خليفه چهارم دانند، و نیز بآنان گويند كه معتقدند كه هيچ گناهى بايمان زيان نرساند زيرا ايمان در نظر آنها صرف عقيده است و عمل هيچ دخالتى در آن ندارد و روى اين جهت گويند هيچ معصيتى بايمان زيان نرساند چنانچه هيچ طاعتى با كفر سود ندهد، و اين دسته دوم آنهايند كه گويند كشتن امام و مؤمنين اخيار موجب عذاب نشود زيرا صرف اعتقاد بخدا و رسول را ايمان دانند و وجه اين كه آنها را مرجئه گويند اينست كه اينان عذاب را از گناه پس اندازند و مؤخر كنند، و ظاهر اين است كه مقصود از مرجئه اين معناى دوم است اگرچه چنانچه مرحوم مجلسى (ره) گويد: ممكن است بمعناى اول هم باشد زيرا آنان كه على را خليفه چهارم دانند (و انتخاب خليفه را براى مردم دانند) كشتن هر كس كه بر خليفه زمان بشورد جايز دانند اگر چه از ائمه دين و فرزندان رسولخدا (ص) باشند، و بايد دانست كه آيه نقل بمعنا شده و گرنه لفظ آيه «لا نؤمن» است بجاى «لن نؤمن»
 2- ابو مسروق گويد: حضرت صادق عليه السلام از من درباره اهل بصره پرسيد كه (بر) چه (مذهبى) هستند؟ عرض كردم: مرجئه، و قدريه، و حروريه، فرمود: خدا لعنت كند اين ملتهاى كافر مشرك را بهيچ وجه خدا پرست نيستند.
 توضيح- حروريه دسته اى از خوراجند كه به حروراء كه محلى است نزديك كوفه منسوبند.
 3-   حضرت صادق عليه السلام فرمود: اهل شام بدتر از مردم روم اند، اهل مدينه از اهل مكه بدترند، و اهل مكه آشكارا بخدا كفر ورزند.
 شرح-  مجلسى (ره) گويد: محتمل است كه اين كلام در زمان بنى اميه صادر شده كه اهل شام از بنى اميه و پيروانشان بودند و آنها منافق بودند كه بزبان اظهار اسلام ميكردند و در دل كافر بودند، و منافق از كافر بدتر است، و هم آنها بودند كه اميرالمؤمنين عليه السلام را سب ميكردند و اين خود كفر بخداى بزرگ بود ولى نصارى و اهل روم چنين كارى نميكردند (پس بدو سبب اين ها بدتر از اهل روم بودند) تا آنكه گويد: و تفاوت بين اين شهرها براى اين بوده است كه بيشتر مخالفين در آن زمان از ناصبيان منحرف از اهل بيت عليهم السلام بوده اند و مخصوصاً اهل اين سه شهر، و سبب اختلافشان تفاوت آنها در