صفحه ٩٤

هنگامی که به عملکرد اهل سقیفه پس از نشستن بر مسند حکومت مینگریم میبینیم که آنها ابایی نداشتند که گاهی مسائل شرعی را از امیر مومنان علی علیه السلام بپرسند و اعتراف کنند که احکام اسلامی را نمیدانند و باید آنها را از ایشان بیاموزند! تا آنجا که نقل شده برخی از آنها گفته اند: لا ابقانی الله لمعضله لیس لها ابوحسن؛(69) «خداوند مرا باقی نگذارد در مشکلی که ابوالحسن برای حل آن نباشد».
اما این افراد حاضر نبودند خاندان پیامبر علیهم السلام در مسند قدرت بنشینند و حکم صادر کنند. این تفکیک که حکومت برای عده ای دیگر باشد، چیزی جز همان مبنای سکولاریزم نیست. بنابراین مبنا، اهل سقیفه برای دین و احکامی چون نماز، روزه و... حسابی جدا باز کردند و در این امور اشکالی نمی دیدندکه به امیر مومنان علی علیه السلام مراجعه شود؛ اما احکام و دستورهای مربوط به موضوعات اجتماعی را همچون جنگ، صلح، بیت المال و... در انحصار خود میدانستند و به دیگری اجازه دخالت نمی دادند.
در عصر ما نیز کسانی هستند که با وجود در دست داشتن پست و مقام در نظام جمهوری اسلامی، چنین دیدگاهی دارند. اینان یا اصل ولایت فقیه را قبول ندارند یا به منزله مقامی تشریفاتی با آن برخورد میکنند و حکم آن را لازم الاجرا نمی دانند. ایشان فهم خود را از ولی فقیه بسیار بالاتر میپندارند؛ به گونه ای که او را موظف به اطاعت از نظرهای به اصطلاح کارشناسانه خویش میدانند. برخورد مسلمانان با دختر پیامبر علیها السلام برای ما بسیار عجیب است؛ اما اگر به برخی از فتنه های زمان خویش همچون فتنه 1388 بنگریم برخوردهایی از همان سنخ را میتوانیم ببینیم. در فتنه سال 1388 با حمله به مقدس ترین ارزش های اسلامی همچون مساجد، عاشورای سیدالشهدا، عزاداران حسینی و اصل ولایت فقیه، اهدافی نظیر