صفحه ٨١

حسرت شود و دريابند كه زحمات و رنج‌هايشان براى رسيدن به سعادت، همه در راه شقاوتشان بوده است. در چنين روزى هر دو دسته از يك ديگر برائت مى‌جويند. رهبران، پيروان خويش را رها كرده، از آن‌ها مى‌گريزند، و پيروان نيز كه به شدّت خشمگين شده اند، چون مى‌بينند كه آن عالم، جاى بيزارى جُستن نيست، مى‌گويند: «اى كاش ما به دنيا برمى گشتيم تا در آن جا از آنها تبرّى و بيزارى جوييم». سرانجام، هر دو گروه در آتش هستند و هيچ كدام از آتش خارج نخواهد شد. آيا كسانى كه خود را با كافران اروپا و امريكا همرنگ مى‌كنند؛ مُدى را كه آنان پديد مى‌آورند، بدون چون و چرا مى‌پذيرند؛ قوانينى را كه ايشان وضع مى‌كنند، بدون هيچ مخالفتى قبول مى‌كنند و شيفته مكتب‌هاى سياسى آنان را مى‌شوند، با كسى كه فرعون را خدا مى‌دانست، تفاوتى دارند؟! وقتى به اين افراد اعتراض مى‌شود، مى‌گويند: حق آن است كه غربى‌ها مى‌گويند. چيزهايى كه در قرآن آمده است، به مراحل خاصّى از تاريخ مربوط مى‌شود و به عصر حاضر ربطى ندارد. اينان، مصاديق همين آيه شريفند كه وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ... .(1)
رابطه اتّخاذ انداد، همان رابطه اتّباع و تبعيت است. وقتى پيروان عذاب خدا را مى‌بينند، از پيشوايان خويش بيزارى مى‌جويند. هنگامى كه روز قيامت ديدند سرنوشت آن‌ها عذاب ابدى است، هرچه پيروان از آن‌ها مى‌پرسند كه تكليف ما چه شد؛ ما عمرى را براى شما هورا كشيديم و كف زديم و مجسمه‌هاى شما را درست كرديم؛ عكستان را بوسيديم، و بر ديوارها زديم، جزاى كارِ ما چه مى‌شود، پيشوايان به آنان پاسخ مى‌دهند كه خودمان از سرنوشتمان خبر نداشتيم. در اين هنگام است كه پيوندها گسسته مى‌شود و رابطه رهبرى و پيروان از بين مى‌رود.
در آن روز، ابتدا پيشوايان كفر و ضلالت را، سپس پيروان آن‌ها را به جهنم مى‌برند: يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ.(2) پيروان آنان، به علّت منافع و