پست دنيا تعلّق نيابد. آرى، دلى كه به وجود مقدّس ولى عصر سپرده مىشود، ديگر جا ندارد به اغيار سپرده شود.
راه وصول به اوج محبّت و معرفت
وجود انسان را مىتوان به هرمى تشبيه كرد كه از قاعدهاى آغاز مىشود و به سوى نقطهاى پيش مىرود. در قاعده اين هرم، شناختها و محبّتهاى فراوانى وجود دارد؛ از محبّتها، محبّت پدر، مادر، همسر، استاد، دوست، همسايه و محبّت همه كسانى كه به او احسانى كرده اند يا امرى را به او آموختهاند، و از شناختها نيز از علوم گوناگون دينى همچون فقه، اصول، عقايد، اخلاق و عرفان گرفته تا هر رشته علمى كه بتواند در جهت كمال به انسان كمك كند. اين شناختها و محبّتهاى فراوان در سطح قاعده وجود آدمى، گسترده و پخش است.
1. پالايش محبّت و معرفت
در سير و سلوك به سوى كمال، بايد از قاعده آغاز كرد؛ ولى بايد به سوى رأس هرم كه همان محبّت و شناخت خدا است، پيش رفت. طبيعى است كه آدمى در ابتدا پدر و مادر خويش را دوست مىدارد و به خويشان و دوستانش محبّت مىورزد؛ امّا اينها بايد پالايش شود. اگر محبّتهايى با محبّت خدا و اولياى خدا در تنافى باشد، بايد حذف شود. دوستانى را بايد برگزيد كه كمالاتشان بر جهات منفى شان برترى داشته باشد؛ دوستانى كه در راه محبّت خدا و اولياى او گام بر مىدارند.
اگر دوستان و خويشانى داريم كه رفتار غالبشان با رفتار اولياى خدا نمى سازد، رشته محبّت و دوستى با ايشان بايد قطع شود:(1)
قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللّهِ وَ
آفتاب ولایت
منشور محبّت و معرفت 1