صفحه ١١

پيشگفتار
جنبش اوّل كه قلم برگرفت *** حرف نخستين ز سخن در گرفت
پرده خلوت چو برانداختند *** جلوت اوّل به سخن ساختند(1)
سخن از يگانه رشته اتّصال ما زمينيان با آسمان و آسمانيان است. سخن از درخشان ترين ستاره جمع امامان، زيباترينِ عالميان در اين عصر و زمان، و طاووسِ محفلِ بهشتيان است. سخن از واپسين ابرمرد آسمانى و فرجامين ذخيره الاهى، آن امام يگانه، ميراث دارِ خونى جاودانه و صاحبِ انتقامى قاطعانه است. سخن از عصاره انبيا و خلاصه اوصيا، آن گلعذار خوش منظر، پور زهرا و حيدر، و آن امام غريب و منتظر است. سخن از آذرخش قهر الاهى از آسمان خشم كبريايى، ميراث دار دعوت نبوى، صولت حيدرى، عصمت فاطمى، حلم حسنى، شجاعت حسينى، عبادت سجادى، علوم باقرى، آثار جعفرى، اسرار كاظمى، حجّت‌هاى رضوى، جودِ تقوى، طهارتِ نقوى، هيبت عسكرى و صاحبِ غيبت الاهى، مولانا صاحب العصر والزمان ارواحنافداه است.
سخن از او است كه پروردگار جهانيان از جمله آدميان بر سرسپارى به ولايتش، در پگاه ازل در عالم ذرّ، ميثاقى مستحكم ستانده است: السَّلامُ عَلَيكَ يَا ميِثاقَ اللَّهِ الَّذِى أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ؛(2) سلام بر تو اى ميثاق الاهى كه خدا آن را محكم و مؤكّد ساخته است. سخن از او كه حتّى رحمةً للعالمين، از جانب رب العالمين، به عشق ورزى به ساحت قدسىِ او و محبّانش مأمور شده است: يا مُحَمَّدُ! أحبِبهُ فَإنّى أُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَن يُحِبُّهُ؛ اى محمد! او را دوست بدار؛ همانا كه من او و دوستدارانش را دوست مى‌دارم.
همو كه ياوران و پيروان مخلص او، محبوبان، رفيقان و برادرانِ پيامبر رحمت و عصاره