صفحه ١٢

عالم خلقتند: اوُلئكَ رُفَقَائى وَ ذَووُا وُدِّى و مَوَدَّتِى و أَكرَمُ أُمَّتىِ عَلَىَّ؛(1) آن‌ها دوستان و محبوبان من و گرامى ترين مردم نزد منند.
هموكه على مرتضى(عليه السلام) مشتاق ديدار او و پيروان راستين او است: شَوقاً إِلى رُؤيَتِهِ؛(2) آه كه چه مشتاق ديدارش هستم! وَ يَا شَوقاً إِلَى رُؤيَتِهِم فِى حَالِ ظُهُورِ دَولَتِهِم؛(3) آه كه چه مشتاق ديدارشان در زمان ظهور دولتشان هستم!
همو كه امام حسين(عليه السلام) آرزومند خدمت‌گزارى او است: لَو أَدرَكتُهُ لَخَدَمتُهُ أيَّامَ حَياتِى؛(4) اگر او را درك كنم، تمام ايام عمرم را به او خدمت خواهم كرد.
همو كه امام سجاد(عليه السلام)، توفيق ولايت، محبّت، اطاعت و رضايت او را از خداوند مى‌طلبد و شهادت در پيشگاه او را آرزو مى‌كند:... وَاجْعَلْنىِ مِنْ خِيَارِ مَوَاليهِ وَ شيِعَتِهِ أَشَدِّهِمْ لَهُ حُبّاً وَ أَطْوَعِهِمْ لَهُ طَوعاً وَ أنْفَذِهِمْ لِأمْرِهِ وَ أَسْرَعِهِمْ إِلىَ مَرْضَاتِهِ وَ أَقْبَلِهِمْ لِقَوْلِهِ وَ أَقْوَمِهِمْ بِأَمْرِهِ وَارْزُقْنىِ الشَّهَادَةَ بَيْنَ يَدَيْهِ حتّى أَلقَاكَ وَ أنْتَ عَنّىِ رَاض؛(5) و مرا از بهترين ولايت پذيران و شيعيانِ او قرار ده، و در شمار دوستدارترين و فرمانبردارترين و پذيراترين ايشان وارد گردان، و براى كسب رضايتش كوشاترين و در مقابل گفتارش قبول كننده ترين و در برابر فرمانهايش استوارترينِ پيروانش قرارم ده، و شهادت در ركاب حضرتش را روزى ام فرما تا تو را در حالى ملاقات كنم كه از من راضى هستى.
همو كه امام محمد باقر(عليه السلام) پدر و مادر خويش را جان فداى او مى‌خواند: بِأَبى أَنتَ وَ اُمّى... أَلسَّابِعُ مِن بَعدى؛(6) پدر و مادرم به فداى كسى كه هفتمين امام پس از من است.
همو كه امام صادق(عليه السلام) در هجران و فراقش همچون مادرى داغديده مى‌گريد و اين‌گونه مى‌سرايد: سَيِّدىِ! غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادىِ وَ ضَيَّقَتْ عَلَىَّ مِهَادىِ وَ ابتَزَّتْ مِنِّى رَاحَةَ فُؤَادىِ؛(7)