صفحه ١٨

آدمى به همين است كه معشوق شايسته‌اى بيابد و دلش را به او بسپارد؛ البتّه انسانيت انسان فقط به عشق و محبّت وابسته نيست؛ بلكه بخش ديگرى از وجود او نيز به شناخت و معرفت مربوط مى‌شود. اين دو (محبّت و معرفت يا عشق و شناخت)، رابطه بسيار نزديكى با هم دارند. هرچه انسان، كمال و زيبايى فرد يا چيزى را بيش‌تر بشناسد، محبّت فزون ترى به او مى‌يابد و آدمى تا نشناسد، محبّت پيدا نمى كند.
 
سلسله مراتب محبّت به امام زمان(عليه السلام)
هر عاشقى به طور طبيعى دوست دارد با معشوق خويش ارتباطى برقرار كند؛ انسى بگيرد؛ به لقايش برسد و از ديدار و همنشينى با او لذّت ببرد. در چنين عشقى، خودخواهى وجود دارد؛(1) امّا عاشق پاكباخته، در انديشه التذاذ خودش هم نيست؛ بلكه فقط محبوب را مى‌بيند و همواره در پى آن است تا كارى را انجام دهد كه معشوقش دوست مى‌دارد.
در تمام عالم، فقط يك خورشيد حقيقت و يك مظهر كامل صفات جمال و جلال الاهى وجود دارد كه هر كس به او توجّه يابد، به اندازه ظرفيتش از آن خورشيد رخشان بهره مى‌برد و نور مى‌گيرد. همه دوستداران وجود مقدّس ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف، به اندازه معرفت خودشان دوست دارند چشمشان به جمال حضرت روشن شود و روزى بيايد كه بتوانند از وجود آن مقدّسش فيض گيرند و بهره برند؛ امّا پاكباختگان حضرت، هماره در انديشه آنند كه محبوبشان چه چيزى را دوست دارد تا آن را انجام دهند. ديگر با خود محبوب است كه هرگونه صلاح بداند، با عاشقانش رفتار كند.(2) چنين عاشقانى، ديگر در اين انديشه نيستند كه از او چيزى دريافت كنند و بهره‌اى ببرند؛ چرا كه ايشان از تمام خودخواهى‌ها رسته، و فقط به رضايت محبوب دل بسته اند.(3) خوب است ما نيز بكوشيم در اين ميدان پيش رويم و خودمان را فراموش كنيم.(4) بيش‌تر توجّه داشته