خدشهاى داشته باشد، هرچند هزاران كار خارق العاده انجام دهد، كارهاى او به ارزنى نمى ارزد؛ چرا كه آن شخص نوكر شيطان است و همه قدرتهاى شيطانى را براى فريب دادن مردم در اختيار گرفته است.
امام صادق(عليه السلام) و مقابله با قدرت مرتاض
شخصى زمان امام صادق(عليه السلام)، به مسجد مدينه وارد شد و مردم دورش را گرفتند. وقتى حضرت وارد مسجد شد، معركهاى عجيب را در مسجد مشاهده كرد. همه مردم، اطراف شخصى اجتماع كرده بودند تا او را ببينند. حضرت فرمود: اين جا چه خبر است و اين شخص كيست؟! عرض كردند: شخصى است كه از همه جاى عالم خبر دارد. حضرت نزد او رفت و به او فرمود: آيا تو چنين ادّعايى دارى؟! گفت: بله. حضرت دستش را مشت كرد و به او نشان داد و فرمود: در دست من چيست؟ شخص تأمّلى كرد و شگفتى سر تا پايش را فرا گرفت. حضرت فرمود: نمى توانى بگويى؟! گفت: مىتوانم. حضرت فرمود: پس چرا نمى گويى؟! گفت: تعجب مىكنم كه شما آن را از كجا آوردهايد و چه طور به دست شما رسيده است؟! حضرت فرمود: در دست من چيست؟ شخص گفت: هم اكنون، هرچه را در زمين بوده است، در جاى خود مىبينم. فقط مرغى در فلان جزيره، دو تخم گذاشته بود كه الآن يكى از آنها سر جايش نيست. چيزى كه در دست شما است، بايد تخم گمشده باشد. حضرت مشتش را باز كرد و همه ديدند كه تخم پرندهاى است؛ سپس از مرد پرسيد: اين قدرت را از كجا آوردهاى؟! شخص گفت: اين قدرت را از راه مخالفت نفس به دست آوردهام. هرچه دلم خواست، با آن مخالفت كردم. حضرت فرمود: آيا مايلى مسلمان شوى؟ شخص در ابتدا پاسخ منفى داد؛ امّا عاقبت تحت تأثير شخصيت و سخنان امام قرار گرفت و مسلمان شد.
پس از پذيرش اسلام، متوجّه شد چيزهايى را كه پيشتر در اطراف عالم مىديده است، حالا نمى بيند. از امام صادق(عليه السلام) پرسيد: آقا! چرا قدرتم را از دست دادم؟ اگر اسلام دينِ حق است، بايد قدرت و نورانيتم بيشتر شود. حضرت فرمود: تا به حال هرچه زحمت
آفتاب ولایت
منشور محبّت و معرفت 3