صفحه ٢٤

رَسُولِهِ وَ جِهاد فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حتّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ؛(1) بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما و اموالى كه به دست آورده ايد، و تجارتى كه از كساد شدنش مى‌ترسيد، و خانه‌هايى كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از خدا و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب‌تر است، در انتظار باشيد كه خداوند عذابش را بر شما فرود آورد، و خداوند جمعيت نافرمانبردار را هدايت نمى كند.
 
اين كثراتى كه در قاعده وجود دارد، از دو محور به طرف وحدت پيش مى‌رود تا در يك نقطه به هم مى‌رسند؛ نقطه‌اى كه حتّى در آن، محبّت به امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف نيز اصالت خود را از دست مى‌دهد. در آن مقام، امام زمان(عليه السلام) را نيز از اين جهت دوست مى‌داريم كه بنده صالح و شايسته خدا است. به او عشق مى‌ورزيم، چون وجودش، شعاعى از وجود او است. اصالت فقط براى يك نقطه است: قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ؛(2) بگو: خدا؛ سپس بقيه را واگذار.
تمام انبيا و اوليا آمده اند تا ما را به سوى آن نقطه متوجّه و متمركز سازند. محبّت به اولياى خدا هنگامى ارزش مى‌يابد كه در سايه محبّت خدا باشد. اگر محبّت ما به اولياى خدا ضمايم و پيرايه‌هايى داشته باشد، آن محبّت، اصيل نيست. اگر امام زمان(عليه السلام) را از آن جهت دوست مى‌داريم كه جهان ما را آباد كند و نعمت‌هايمان را فزونى بخشد، ما دوستدار آبادانى و نعمتيم، نه دوستدار مولا و ولايت او. اگر به او عشق مىورزيم، از آن جهت كه زمان ظهورش، علم و حكمت و پيشرفت‌هاى معنوى، راحت و بى زحمت به دستمان آيد، دوستدارِ راحتى هستيم، نه محبّ امام زمان(عليه السلام).
بايد در پرتو معرفت حقيقى به خداوند و جانشين بر حقّ او در زمين، تمام ضمايم، آرايه‌ها و پيرايه‌ها را از دل‌هايمان بزداييم تا محبّت ما پاك و خالص شود. چنين محبّتى