قرآن كريم، حال كسانى را يادآورى مىكند كه چون در زندگى فردى و اجتماعى شان، همواره به ياد خدا بودند و عبادت و بندگى او را فراموش نمى كردند و شعاير الاهى را در جامعه پابرجا نگه مىداشتند، خدا هم دوستشان داشت و عزّتشان بخشيد؛ امّا وقتى حال و رابطه شان را با خداوند تغيير دادند، خداوند هم حال و عزّتشان را تغيير داد:
ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْم حتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ...؛(1) اين به آن دليل است كه خداوند، هرگاه نعمتى را به قومى عطا فرمود، آن را تغيير نمى دهد تا آن هنگام كه آن قوم، حال خود را تغيير دهند.
آرى، همانان كه عزّتمندان روزگار و نورچشمىهاى پروردگار بودند، چون رابطه شان با خدا به سستى گراييد، اوج نعمت و عزّتشان به حضيض ذلّت و ظلالت وا گراييد:
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا؛(2) از آن قوم خداپرست، جانشينانى بازماندند كه نماز را فرو گذاشتند و از شهوات پيروى كردند و زود باشد كه به زيان و ذلّت و گمراهى فرو افتند.
اين فرمودههاى نورانى قرآن، فقط روايتِ تاريخ نيست؛ بلكه درس عبرتى براى ما است. قرآن از اساس، كتاب تاريخ نگارى يا داستان پردازى نيست؛ بلكه كتاب هدايتگرى و انسان سازى است. درس و پيام آيه پيشين اين است كه اگر آن سحرخيزىها، آن گريهها و تضرّعها، و آن زيارت عاشوراها و دعاى كميلها، جاى خود را به تماشاى فيلمهاى آن چنانى و گوش سپارى به ترانههاى كذايى داد؛ اگر آن نمازهاى شورانگيز و آن حضور قلبهاى روح فزا جاى خود را به تباه سازىِ حرمت نماز داد؛ اگر آن خداپرستىها به نفس پرستى بدل شد، به طور قطع، گمراهى و فرو افتادن به منجلاب خوارى و گمراهى را در پى خواهد داشت:
أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ...؛(3) آيا ديدى حال آن كس را كه هواى نفس خود را خداى خويش ساخت.
آفتاب ولایت
یاوران امام زمان علیه السلام