صفحه ٩٦

اهل بيت(عليهم السلام) عقيده شان محفوظ مى‌ماند؛ بارشان را مى‌بندند واز گمراهى نجات مى‌يابند. گاهى بايك روايت كه گوينده‌اى روى منبر بخواند، دل‌هايى پاك به عالم بالا پرواز مى‌كنند و چنان ارتباط معنوى مى‌يابند كه ما از آن محروميم؛ ولى به هر حال، براى نسل معاصر و آينده جامعه، به ويژه روشنفكران و تحصيل كرده‌هاى دانشگاهى بايد كوشيد تا اين مسائل مستدل تر، قابل فهم‌تر و عقلانى‌تر مطرح شود.
امروز زمانه‌اى است كه گرايش فكرى روشنفكران و تحصيل كرده‌هاى دنيا به اين سمت حركت مى‌كند كه جز مادّه و ماديّات چيزى را نپذيرند. اگر گاهى نيز از دين و معرفت و ايمان به عالم غيب و ملكوت صحبت مى‌شود، آن را تعبيرهاى شاعرانه‌اى تلقّى و گاهى نيز تصريح مى‌كنند كه زبان دين، زبان شعرى و زبان اسطوره است و آن چه واقعيت دارد، همين عالم مادّى است. كسانى كه دين را اين گونه تلّقى مى‌كنند، وقتى از مقام‌هاى اولياى خدا، كرامت‌ها، فضايل و ارتباطشان با ملكوت عالم و ملائكه صحبت مى‌شود، آن را غيرواقعى و فقط حالت خاصّ شاعرانه مى‌دانند؛ همانند شاعرى كه در حالتى رؤيايى قرار مى‌گيرد و در وصف كره ماه با آن كه كره‌اى سنگى و سياه است و هيچ ارزش و جمالى ندارد، شعرها مى‌سرايد و زيبايى‌ها مى‌شمارد. مادّيگرايى، گرايشى همگانى است كه روز به روز در دنيا فراگيرتر نيز مى‌شود: وَ قالُوا ما هِيَ إِلاّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيىَ وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ(1)؛ اينان مى‌گويند: چيزى جز همين زندگى دنيايى ما در كار نيست. گروهى از ما مى‌ميرند و گروهى ديگر جاى آن‌ها را مى‌گيرند و جز طبيعت و روزگار، ما را نابود نمى كند. امروزه اين عقيده باطل، به گرايشى علمى و فلسفى تبديل شده است.
در سوى ديگر، درون جامعه مسلمان اهل ولايت، ساده انديشانى پيدا مى‌شوند كه حتّى براى روايات غير معتبر و بدون سند نيز توجيه‌هايى درست مى‌كنند و به چيزهايى معتقد مى‌شوند كه هرگز قابل توجيه و تبيين نيست. طبيعى است كه اگر پاى بحث و مناقشه‌اى به ميان آيد، شكست مى‌خورند. ما معتقديم كه بايد حقايق دينى را بر پايه‌هايى محكم استوار كنيم و بكوشيم از خود آيات و روايات نكته‌هايى استنباط كنيم كه