صفحه ٩٠

مبارزه حق طلبانه او ايستاد و او را كُشت؛ ولى اگر همان سلطان بر مردم تسلّط يافت، آن موقع اطاعتش بر مردم واجب مى‌شود؛ يعنى همان كسى كه تا ديروز قتلش بر مردم واجب بود، اطاعتش بر مردم واجب مى‌شود. وقتى اين اعتقاد را بين عوام اهل سنّت رواج دادند، سلطان را به راحتى فريفته، او را مى‌خرند و مردم نيز اطاعت از سلطان را امرى واجب مى‌دانند.
اگر استعمار بخواهد بر اهل تشيّع نيز مسلّط شود، بهتر از ترويج روايات ناصحيح و برداشت نادرست از روايات صحيح نقشه‌اى نخواهد يافت؛ در نتيجه، نسل آينده شيعه نسل كافر و فاسقى خواهد بود و از آموزه‌ها و معارف دينى محروم خواهد شد و هيچ عاملى براى مقاومت آنان در جامعه وجود نخواهد داشت. پشتيبان همه اين انحراف‌ها، اسرائيل، انگليس، امريكا و ابليس است؛ ابليسى كه هميشه وجود داشته، تا پايان دنيا نيز وجود خواهد داشت. اصل چنين روايتى هيچ پايه و اساسى ندارد يا اگر هم وارد شده، به صورت معناى موقّت و احتمالى بوده است.
نتيجه مى‌گيريم كه اهل علم، در فهم درست اصول مسائل اعتقادى كه به طور طبيعى به هدف خلقت و تشريع مربوط مى‌شود و نيز در ارائه درست مسائلى كه جنبه اصولى در زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد، وظيفه خطيرى بر عهده دارند و نبايد نيرو و عمرشان را در بررسى بعضى از مسائلى كه مورد نياز مردم در زندگى نيست، صرف كنند. اگر انسانى نتواند اثبات كند كه تسبيحات اربعه در نماز يك مرتبه است يا سه مرتبه، در جامعه اشكالى ايجاد نمى كند؛ امّا آيا نبايد در مقابل ظلم مقاومت كرد؟ آيا نبايد اسلام راستين را در سطح جامعه و جهان ترويج كرد؟! آيا در برابر فساد و فتنه انگيزى مفسدان و جباران عالم، مسؤوليتى نداريم؟ اين پرسش‌هايى است كه اگر پاسخ آن‌ها را درست درك نكنيم، سرنوشت جامعه تغيير مى‌كند. اگر كسى ببيند خون‌هاى مسلمانان به زمين ريخته، و به نواميس آنان تجاوز مى‌شود و در عين حال كارى انجام ندهد، او نيز در اين جنايات شريك خواهد بود. اگر قرار بود در طول دفاع مقدّس، تسليم صدام و ديگر كشورهاى استعمارگر بشويم، اين همه كشته و زخمى و اسير نمى داديم. اسلام با هشت سال جنگ تحميلى، بار ديگر در ايران احيا شد. كشورهاى ابرقدرت با هم متّحد شده اند و مى‌خواهند