صفحه ٦٥

و از او مى‌پرسيدى. كتاب و رساله اش در دستت بود، چرا به آن مراجعه نكردى؟! اين همان «پيروى عملى»، «اتّباع»، «تأسّى» و «اقتدا» است؛ پس مواردى را كه آدم خودش تخصّص ندارد و نمى داند، اگر كسانى باشند كه راه را بلد هستند و با زبان عمل، اشاره و رفتار خود، راه را نشان مى‌دهند، فطرت انسان اقتضا مى‌كند كه از آن‌ها پيروى كند.
در قرآن كريم، آيه‌اى در اين زمينه وجود دارد كه قابل توجّه است و در همه موارد مى‌تواند كارساز باشد. مى‌فرمايد:
أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ.(1)
اين آيه، پرسشى را طرح مى‌كند و مى‌گويد: دو نفر هستند كه يكى خودش راه را بلد است و به ديگران هم نشان مى‌دهد؛ امّا نفر ديگر خودش راه را بلد نيست و بايد از ديگران بپرسد. آيا شما وقتى مى‌خواهيد حق را بجوييد، سراغ كسى كه حق را مى‌شناسد و ديگران را هدايت مى‌كند، مى‌رويد يا كسى كه خودش هم نمى داند و دنبال كسى مى‌گردد كه او را راهنمايى كند؟ سراغ چه كسى مى‌رويد؟ به نظر شما كدام مقدم است؟ قرآن سؤال طرح مى‌كند: فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛ شما چگونه داورى مى‌كنيد؟ عقل شما چه مى‌گويد؟! كسى كه خودش مى‌گويد: نمى دانم، و گفتار و رفتارش نشان مى‌دهد كه شك گرا است و چيزى نمى داند، آيا چنين كسى قابل پيروى است؟! مصداق روشن آن، بعضى از روشنفكران امروزى هستند كه شك گرايند. افتخارشان اين است كه مى‌گويند: نمى دانيم و در همه چيز شك داريم. شما مى‌خواهيد دنبال كسى راه بيفتيد كه مى‌گويد من در همه چيز شك دارم و به شك داشتن خويش افتخار مى‌كند، تا او راه را به شما نشان بدهد؟! عقل شما چگونه داورى مى‌كند؟! آيا بهتر است دنبال كسى باشيد كه خداوند او را هدايت كرده و راه درست را مى‌داند و بر آن حجّت دارد يا دنبال اين آدم شكّاك كه خودش مى‌گويد نمى دانم؟! كورى بيايد و عصاكش كور ديگرى شود!
به هر حال، مواردى را كه انسان نمى داند، بايد از ديگران بپرسد: