اى جابر! آنان جانشينان من و امامان مسلمانان پس از منند كه اوّلشان على بن ابى طالب و سپس حسن و آن گاه حسين و بعد از او على بن الحسين و آن گاه محمّدبن على كه در تورات به باقر معروف است و تو او را درك خواهى كرد، چون او را ديدار كردى، از جانب من سلامش را برسان، و سپس صادق جعفربن محمد، و بعد از او موسى بن جعفر و آن گاه على بن موسى، و بعد از وى محمّدبن على و سپس على بن محمّد و آن گاه حسن بن على و در آخر، همنام من محمّد است كه هم نامش نام من است و هم كنيه اش كنيه من است. او حجت خدا بر روى زمين و يادگار الاهى بين بندگان خدا است. او پسر حسن بن على است. او است آن كسى كه خداى متعالى نام خودش را به دست او در مشرق و مغرب عالم مىگستراند و او است كه از اوليا و شيعيانش غيبت مىكند؛ غيبتى كه در آن بسيارى از همراهان از اعتقاد به امامت او برمى گردند و فقط كسى بر اعتقاد به امامت او استوار مىماند كه خداى تعالى دلش را براى ايمان آزموده باشد.
جابر مىگويد: عرضه داشتم اى رسول خدا! آيا در حال غيبتش سودى به حال شيعيانش خواهد داشت؟ فرمود:
آرى، به آن خدايى كه مرا به نبّوت برانگيخت، شيعيانش به نور او روشن مىشوند و در غيبتش از ولايت او بهره مىگيرند؛ همان گونه كه مردم از خورشيد بهرمند مىشوند، هرچند كه در پَسِ ابرها باشد. اى جابر! اين از اسرار الاهى است كه در خزينه علم خدا پنهان است. تو نيز آن را از غير اهلش پنهان بدار و جز نزد اهلش فاش مساز.(1)
اين همان مقام ولايت، امامت و حاكميت بر امّت است كه براى امامان دوازدهگانهاى كه پيامبر به آن تصريح فرموده، ثابت است و آن چه در جامعه ما ولايت فقيه شناخته مىشود، استمرار همين مقام است؛ زيرا خودشان فرمودند كه زمان غيبت، به فقيه
آفتاب ولایت
منشور محبّت و معرفت 4