هستند، شما حق نداريد در مجالسشان بنشينيد و به سخن آنها گوش كنيد. اگر سخنرانى در جلسهاى، معارفِ اسلامى را استهزا مىكند، فرد مسلمان حق ندارد در آن جا بنشيند؛ زيرا اگر در چنين مجلسى شركت كرديد و به سخن آنها گوش داديد، شما نيز مانند آنها خواهيد بود؛ يعنى شما نيز ايمانتان را از دست مىدهيد. اين كههانت بشنويد و سكوت كنيد، به معناى تأييدهانت است. بعد مىفرمايد: منافقانى كه با كافران ارتباط برقرار مىكنند و در مقابلهانتهاى آنان به دين سكوت مىكنند، مثل آنها كافر خواهند بود. و خداوند منافقان و كافران را يكجا در جهنّم گرد خواهد آورد.
آيا مىدانيد نقطه آغاز نفاق و كفر كجا است؟! نقطه آغاز كفر، شنيدن سخن كفرآميز است. اين كه دنيا اصرار دارد سخنان كفرآميز شايع شود، براى اين است كه اگر حرفى دهها بار گفته شد؛ در روزنامهها نوشته، و در فيلمها نمايش داده شد، كم كم قبح آن مىريزد و عادى مىشود. آنوقت شما تعجّب مىكنيد كه شخصى در يكى از پستهاى حسّاس كشور بگويد: ما به آن دينى كه آزادى را تضمين نكند، مرتدّيم. آزادى را نيز اين گونه تفسير كرده اند كه مردم آزاد باشند تا هرگاه خواستند نظام اسلامى را براندازند، هيچ تنشى در جامعه ايجاد نشود. اگر اسلام اين آزادى را تأمين كند، قبولش داريم و گرنه به چنين دينى مرتدّيم! معناى اين سخن اين است كه اگر اسلام اجازه دهد ريشه خودش را بكنند، به آن ايمان داريم؛ امّا اسلامى را كه در آن بگويند: شما حق نداريد نظام اسلامى را براندازيد، و احكام اسلامى را تعطيل كنيد، قبول نداريم و به آن مرتدّيم؛ چون چنين دينى، آزادى را تأمين نمى كند.
كسانى در لباس روحانى گفته اند: حكم قطع دست سارق، حكمى بازدارنده است و اگر بتوانيد از راه ديگرى جلو دزد را بگيريد، ديگر نبايد دست دزد را ببريد. اين حرف يعنى خطِ قرمز روى احكام ضرور و نصّ قرآن. فاصله بين كفر و ايمان چه ناچيز است: يُصبِحُ الرَّجُلُ مؤمناً ويُمسِى كافراً.
امروز، ضروريات اسلام در نشريات پرتيراژ، در كتابها و در سخنرانىها با صراحت انكار مىشود و نفس كسى در نمى آيد. اين بيشتر رنج آور است.
آفتاب ولایت
وظيفه شيعيان در دورانِ غيبت