صفحه ١٤٥

است. هرچند در اين زمينه نيز مثل بسيارى از زمينه‌هاى ديگر كم كار كرده و حقّش را ادا نكرده ايم، در هر حال، اعتقاد اجمالىِ خامى داريم كه بر اساس نظر اسلام، به ويژه در دستگاه فكرى شيعه، خداوند متعالى همان گونه كه «ربّ تكوينى» است، «ربّ تشريعى» نيز هست و قانون و مجرى قانون را نيز بايد همو تعيين كند.
خداوند متعالى، امرِ قانونگذارى و تعيين مجريان قانون را در جامعه برعهده گرفته است. قوانين اجتماعى اسلام را وضع كرده و مجريان آن را نيز پيامبر اكرم و امامان(عليهم السلام) قرار داده و كسى كه هم اكنون از سوى خداوند، متصدّى اصلى براى اداره جامعه اسلامى است، وجود مقدّس ولىّ عصر ارواحنا فداه است. همه ما به ولايت تشريعىِ امام زمان(عليه السلام) به طور كلّى تا اين اندازه اعتقاد داريم؛ امّا پرسش اين است كه آيا در طولِ زمانِ غيبت ظاهرى حضرت، مقامِ سرپرستى جامعه اسلامى و ولايت تشريعى او لغو شده است. آيا خداوند چنين خواسته است كه جامعه اسلامى در آن دوران 255 ساله(1) كه جمعيت تمام مسلمانان به يك ميليون هم نمى رسيد، ولىّ امر و سرپرست داشته باشد، ولى در اين زمان كه جمعيت مسلمانان از يك ميليارد هم گذشته است، سرپرستى نداشته باشد؟! آيا خداوند در زمانه غيبت، مجرىِ دستورهاى خود را تعيين نكرده است؟! آيا در اين دوران، مسلمانان و به ويژه شيعيان كه شمارشان بيش از صد ميليون نفر شده، به سرپرست و ولىّ امر نيازى ندارند؟! آيا در زمان غيبت كبرا، هيچ راه ارتباطى بين شيعيان و امام غايبشان نيست؟!
اين مطالب، به طور اجمالى و ارتكازى در باور تمام شيعيان وجود دارد كه زمان غيبت امام زمان(عليه السلام)، اطاعت از دستورهاى مجتهد جامعِ شرايط واجب است. امام زمان ارواحنا فداه وظيفه شيعيان را در زمانه غيبت، رجوع به عالمان و راويان حديث جامع شرايط تعيين فرموده است:
و امّا در حوادثى كه برايتان واقع مى‌شود، به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ همانا كه