صفحه ٨٥

فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ «40» عَلى  أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ «41» فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ «42» يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى  نُصُبٍ يُوفِضُونَ «43» خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ «44»
به پروردگار مشرق ها و مغرب ها سوگند مى خورم كه ما تواناييم. بر اين كه بهتر از آنان را به جاى ايشان بياوريم و ما قطعاً مغلوب و ناتوان نيستيم. پس آنان را به حال خود واگذار، ياوه بگويند و بازى كنند تا روزى را كه وعده داده شده اند، ملاقات كنند. روزى كه شتابان از قبرها بيرون آيند، چنان كه گويى به سوى نشان هايى نصب شده مى دوند. چشمانشان فرو افتاده و ذلّتى (وصف ناپذير) آنان را فرا گرفته است. اين است آن روزى كه به ايشان وعده داده مى شد.

نكته ها:
مراد از «الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»، مشرق و مغرب هاى خورشيد است، زيرا خورشيد در هر روز از ايّام سال، مشرق و مغربى جداگانه دارد و از نقطه اى طلوع و در نقطه اى ديگر غروب  مى كند و هيچ گاه از مشرق ديروزش طلوع و در مغرب ديروزش غروب نمى كند. «1»
مراد از «خَيْراً مِنْهُمْ» بهتر بودن در ايمان است. يعنى ما قادريم منافقان را از ميان برداريم و به جاى آنان مردمانى با ايمان بياوريم كه پيرو حق باشند و آن را انكار نكنند.
در باره ى مشرق و مغرب، در قرآن سه گونه تعبير آمده است:
به صورت مفرد: «الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ» «2»*، به صورت تثنيه: «الْمَشْرِقَيْنِ* و الْمَغْرِبَيْنِ» «3» و به صورت جمع. «الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»
در نگاه كلّى يك سمت مشرق و يك سمت مغرب است.