صفحه ١٢٠

عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى  غَيْبِهِ أَحَداً «26» إِلَّا مَنِ ارْتَضى  مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً «27» لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى  كُلَّ شَيْ ءٍ عَدَداً «28»
او عالم به غيب است و هيچ كس را بر غيب خود آگاه نمى كند، مگر كسى همانند پيامبر كه از او راضى باشد، پس از پيش رو و از پشت سر نگهبانانى مى فرستد تا بداند (رسولان) پيام هاى پروردگارشان را رسانده اند و او به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و هر چيزى را با عدد، شماره كرده است.

نكته ها:
در مديريّت، هم بايد اطلاعات لازم را در اختيار مسئولان گذاشت. «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى  غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى  مِنْ رَسُولٍ»، هم از او حفاظت كرد. فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ ... و هم بر عملكرد او نظارت دقيق داشت. «لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ»

علم غيب
در اين كه غير از خدا كسى علم غيب مى داند يا نه؟ و اگر مى داند مقدار آن چقدر و كيفيّت آن چگونه است؟ چه افرادى مى دانند؟ و آيا اين دانستن به اراده خودشان است يا نه؟ دائمى است يا لحظه اى؟ جزيى است يا كلى؟ موروثى است يا اهدايى؟ سخن بسيار است، لذا به تحقيقى كه در سال هاى جوانى داشتم و به يادداشت هايى كه سال ها قبل جمع آورى كرده بودم، مراجعه كردم و خلاصه آن را در اين جا مى آورم.
اصل اول. احدى جز خداوند، به طور مستقل غيب را نمى داند، زيرا كليد و خزانه و سرچشمه علم غيب تنها نزد اوست: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ» «1» و اگر ديگران بهره اى دارند از طرف خداوند است. بنابراين آياتى كه مى گويند: ما كسى را بر غيب آگاه كرديم، يعنى بخشى از غيب را به او هبه كرديم. «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ» «2»