چراغ بيت المال استفاده مىكردم، در حالى كه شما مىخواهيد در مورد مسائل شخصى و خصوصى حرف بزنيد؛ من حق ندارم از چراغى كه مربوط به بيت المال است استفاده كنم. طلحه و زبير با خود گفتند على(عليه السلام) حاضر نيست چند دقيقه از چراغ بيت المال استفاده كند، در حالى كه ما دو شخصيت بزرگ اسلامى هستيم، و مىخواهيم با او در مورد مسائل و مصالح كشور اسلامى صحبت كنيم ـ البته از ديد آن ها اين گونه بود ـ و او نمىپذيرد چند دقيقه از چراغ بيت المال استفاده كنيم، چگونه مىتوان با او از در دوستى در آمد؟
اين افراد در زمان خليفه پيشين استفاده هاى زيادى كرده بودند، املاك و ثروتهاى فراوانى تصاحب كرده بودند! غلامان و كنيزانى به تملك خود درآورده بودند! و در مورد آن ها داستان هايى نقل شده است؛ و اكنون با اين گونه سختگيرى هاى اميرالمؤمنين(عليه السلام) مواجه شده اند.
به نظر شما جواب اين سؤال چيست؟ آيا جوابى غير از اين هست كه على(عليه السلام) معصوم بود و هر كارى كه انجام مىداد طبق دستور خدا بود؟ ما چه جواب روشنى مىتوانيم بدهيم كه يك جوان را قانع بكند؟
هدف على(عليه السلام) ، ارائه الگوى حكومت اسلامى
جوابى به نظر من مىرسد كه آن را عرض مىكنم، در مورد آن فكر كنيد و اگر كسى به پاسخ مناسب ترى رسيد، بنويسد و در اختيار من قرار دهد. جوابى كه به نظر من مىرسد اين است كه اگر چنين جريانى اتفاق افتاده بود، ما على(عليه السلام) را با چه كيفيتى مىشناختيم؟ اگر براى ما چنين داستانى را نقل كنند كه، شبى جناب طلحه و زبير، خدمت خليفه وقت رسيده، درباره مسائل مملكت صحبت كردند، و مثلاً، تصميم گرفتند حكومت ايالت عراق را به يكى از ايشان و مصر را به ديگرى واگذار كنند، اگر در تاريخ چنين آمده بود، من و شما چه تفاوتى بين على(عليه السلام) با طلحه و زبير مىديديم؟ چه فرقى بين معاويه و عمرو عاص با على(عليه السلام) قائل مىشديم؟ نهايتاً مىگفتيم چند شخصيت بودند كه با يكديگر نشسته، مشورت كرده و كارى انجام دادند. روزى با شخصى ديگر و امروز با يك شخصى به نام اميرالمومنين(عليه السلام) بيعت كردند. قبلا خليفه اول با مشورت اطرافيان خود معاويه را خليفه و والى شام قرار داد و بعد خليفه دوم و پس از او هم خليفه سوم ولايت او را بر شام تأييد كردند. اكنون نيز اين ها طلحه و زبير را به عنوان والى