صفحه ٢٣١

اما كسانى از غربيها كه گرايش اجتماعى دارند، و جامعه گرا هستند، نظارت بر كار ديگران را فقط در امور مادى صحيح مى‌دانند. اما در جايى كه اعمال افراد مربوط به امور معنوى، مانند كفر و ايمان و حق و باطل مى‌شود، اين گروه نيز مى‌گويند به تو چه! اين جا دخالت در امور ديگران است! در غرب، آن جا كه اعمال افراد مربوط به دين، اخلاق، و معنويات ساير افراد مى‌شود، آن جا به طور كامل حق فرد است و به هيچ كس اجازه داده نمى‌شود كه در آن دخالت كند.

نگرش اسلام نسبت به نظارت بر امور معنوى
اسلام با هر دو نگرش فوق مخالف است. اسلام مردم را به گونه اى تربيت مى‌كند كه، هميشه به فكر ديگران باشند. حتى در نماز هم كه رابطه فرد با معبود است، مسلمانان بايد بگويند «ما»، و نگويند «من». و در امور اجتماعى كه افراد با يكديگر رابطه دارند، نظارت اجتماعى، فقط به امور مادى ختم نمى‌شود، بلكه افراد بايد به امور معنوى هم توجه داشته باشند. اگر كسى كارى را انجام مى‌دهد كه موجب فساد معنوى جامعه مى‌شود، بايد از آن نهى كرد. بلكه در امور معنوى نهى از منكر واجب تر است. زيرا روح انسان و معنويات بر بدن و ماديات برترى دارد، زيرا ماديات فانى است و تمام مى‌شود، اما امور معنوى الى الابد باقى خواهد ماند. كسى كه مرتكب گناهى مى‌شود و قرار است به عذاب ابدى مبتلا بشود، اين را نمى‌توان با كسى كه خود را در آتش مى‌اندازد، تشبيه كرد. اگر شما مى‌بينيد كه كسى مى‌خواهد خود را درون چاه بيندازد، يا خود را از بالاى پل درون رودخانه پرت كند تا غرق شود، يا در آتش بيندازد و خود را بسوزاند، وجدان شما، اجازه نمى‌دهد بگذاريد كه او ـ چون خودش خواسته و به خود او مربوط مى‌شود ـ هر كارى مى‌خواهد بكند.
اگر بينى كه نابينا و چاه است *** اگر خاموش بنشينى گناه است
بنا بر اين كسى كه مى‌خواهد خود را در آتش بيندازد، شما نبايد بگذاريد. اين كه آتش دنيايى است و يك سوختن چند ساعتى است، درد و سوزشى است كه چند ساعت عارضش مى‌شود، بعد هم تمام مى‌شود و مى‌ميرد. اما اگر كارى باشد، كه موجب افتادن در آتش ابدى باشد، به طريق اولى بايد جلوى او را گرفت. «كُلٌّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ»،(1) «هر گاه پوست تن آن ها پخته شود و بسوزد آن را پوست هاى ديگرى