صفحه ١٦٤

نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئين»(1) خدا ايشان را مسخ نموده به ميمون تبديل كرد؛ همه اين افراد كسانى نبودند كه روز شنبه بر خلاف نهى خداوند ماهى صيد مى‌كردند. گروهى نيز از كسانى كه صيد نمى‌كردند به عذاب گرفتار آمدند و مسخ شدند. اين قوم سه دسته بودند: دسته اول روز شنبه صيد مى‌كردند، دسته ديگر صيد نمى‌كردند ولى دسته اول را نيز نهى نكرده و متعرض آن ها نمى‌شدند، دسته سوم نه تنها خودشان صيد نمى‌كردند، بلكه ديگران را از اين كار نهى مى‌كردند و مى‌گفتند چرا صيد مى‌كنيد، اين كار گناه است. دسته دوم كه صيد نمى‌كردند و متعرض گروه اول هم نمى‌شدند، به آمرين به معروف مى‌گفتند، چه فايده اى دارد كه آن ها را از صيد نهى مى‌كنيد؟ متوجه عرض بنده هستيد؟ يعنى اين تلقى كه چون امر به معروف فايده ندارد، انجام نمى‌دهيم. به كسانى كه عليرغم علم به مؤثر نبودن امر به معروف، نسبت به اين كار اقدام مى‌كردند، مى‌گفتند چه فايده اى دارد كه دائم با آن ها بحث مى‌كنيد، آن ها را به حال خود رها كنيد، «وَ اِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَديداً قالُوا مَعْذِرَةً اَلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُون»(2) خدا بنا است ايشان را هلاك كند، پس براى چه آن ها را موعظه مى‌كنيد؟ «قالُوا مَعْذِرَةً اَلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُون» اول اين كه ما نزد خدا عذرى داشته باشيم، ديگر اين كه قطع نداريم كه بطور كلى حرف ما مؤثر نباشد، شايد در بين اين گروه بعضى تحت تأثير قرار بگيرند. به هر حال، از بين اين قوم كه سه گروه بودند، دسته اى كه ـ على رغم اين كه چندان اثرى نداشت ـ از منكر نهى مى‌كردند، نجات يافتند، دو دسته ديگر به عذاب مبتلا و به بوزينه تبديل شدند.(3)

گستره معناى امر به معروف و نهى از منكر
خدا براى اين مسؤوليت اجتماعى ارزش والايى قائل است. در جلسه گذشته، چند روايت كه اهميت امر به معروف و نهى از منكر را بيان مى‌كرد، خواندم، «فَريضَةٌ عَظيمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِض»،(4) يا «أَتَّمُ الْفَرائِضَ وَ أَشْرَفُها وَ أَفْضَلُها».(5) به هر حال، كلام در اين است كه اگر امر به