كسى مرتكب مىشود و شما به او تذكر مىدهيد. اين چيزى است كه ممكن است كيان اسلام را به خطر بيندازد و روزى چشم باز كنيم و ببينيم همه چيز به دست دشمن افتاده است؛ ان شاء اللّه كه چنين چيزى نخواهد شد و نام سيدالشهداء(عليه السلام) و بركات وجود سيدالشهداء(عليه السلام) نخواهد گذاشت. ولى آن ها آن قدر نقشه هاى پيچيده اى كشيده اند، طراحى كرده اند و مقدمات آن را فراهم آورده اند كه به نقشه هايشان كاملا اميدوارند. ما هم نبايد دشمن را كوچك بشماريم. البته بايد دلمان به لطف خدا و توجهات وجود مقدس ولى عصر ـ عجل اللّه تعالى فرجه الشريف ـ گرم باشد؛ اما معناى اين دلگرمى اين نيست كه آرام بنشينيم و كارى نكنيم، بايد با توكل بر خدا و اعتماد به هميارى او تلاش كنيم و بدانيم كه: «اِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ يَنْصُرْكُم،»(1) نصرت الهى هست، اما مشروط به اين است كه ما آنچه توان داريم در طبق اخلاص بگذاريم، آن گاه هر چه كم داريم خدا كمك خواهد كرد.
به هر حال در اين زمينه است كه بايد خيلى جدى تر برخورد كرد، بيش تر درباره آن صحبت كرد، بحث هايى هم كه در اين ده شب عرض كردم، در واقع مقدمه اى بود براى اين كه احساس اين مسؤوليت در برادران عزيز بيش تر شود، نمىدانم موفق شده ام يا نشده ام؛ اما به هر حال، جاى اين است كه امشب در اين وقت محدودى كه داريم از آن بحث ها نتيجه گيرى كنيم كه حالا بايد چه كنيم. از همان شب اول كه بنده سخنرانى كردم، ده ها سؤال كتبى از برادران مطرح شده كه ما اين مسائل را فهميديم، اهميت آن ها را درك كرديم، حال ما بايد چه كار كنيم؟ از شهرستان ها، از برادران و خواهران و دانشگاهيان تماس هاى فراوانى داشتند كه خوب، ما بايد چه كار كنيم؟ نمىدانيم چه كار بايد بكنيم، دلمان مىسوزد، مىدانيم وظيفه اى داريم، اما نمىدانيم چه كار كنيم؟ من در اين چند دقيقه اى كه فرصت هست مىخواهم اولا بگويم كه چرا نمىدانيم؟ چگونه شده است كه نمىدانيم؟ و بعد هم در حدى كه ممكن است خطوط كلى را براى اين كار روشن كنيم.
علل فراموش شدن وظيفه امر به معروف و نهى از منكر
در اين زمينه چند كاستى وجود دارد كه موجب شده چنين مسأله اى با اين اهميت را چنان كه بايد، نشناخته ايم. با اينكه از سال چهل و يك تا كنون كه سى و هشت سال مىگذرد ـ يعنى از