صفحه ٥٦

به نفع حكومت و توسعه قلمرو سلطنت خود استفاده كند. اسم حكومت آن ها «خلافت» بود، امّا در واقع مثل روم و فارس حكومت سلطنتى بود. اصلا آن ها آرزوى كسرى و قيصر شدن و برپايى چنين سلطنتى را داشتند. آنان براى برقرارى و ادامه حكومت خود در جامعه آن روز زمينه هايى را يافتند كه مى‌توانستند از آنها بهره بردارى كنند.

زمينه هاى اجتماعى انحراف جامعه
1. سطح فرهنگى جامعه؛ اوّلين زمينه، سطح نازل فرهنگى مردم بود. درست است كه چند دهه از اسلام و گسترش اسلام گذشته بود، اما ارتقاء فرهنگى چيزى نيست كه به اين سادگى و سرعت از مدينه تا اقصى نقاط شام گسترش يابد و در اذهان مردم نفوذ پيدا كند. اين كه همه كاملا با فرهنگ اسلامى تربيت شوند و سطح معرفت آن ها بالا رود به اين سادگى ها تحقق يافتنى نيست. مخصوصاً وقتى حكومت منطقه در دست كسى مثل معاويه باشد. به هر حال، يكى از زمينه هايى كه معاويه روى آن حساب مى‌كرد، نازل بودن سطح فرهنگ جامعه بود.
2. روح زندگى قبيله اى؛ يكى ديگر از زمينه هاى مورد استفاده معاويه اين بود كه روح زندگى قبيله اى در زمينه فرهنگى چنين اقتضا مى‌كرد كه اگر رئيس قبيله در كارى پيشقدم مى‌شد، همه افراد قبيله و دست كم اكثريّت به راحتى به دنبال او راه مى‌افتادند. اين روحيه، هم در جهت مثبت و هم در جهت منفى نمونه هاى فراوانى دارد. اگر رئيس قبيله اى به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)ايمان مى‌آورد، به سادگى و بدون هيچ مقاومتى ساير افراد قبيله همه مسلمان مى‌شدند؛ و اگر رئيس قبيله مرتد مى‌شد، همچنان كه بعد از رحلت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اتفاق افتاد، به راحتى افراد قبيله هم به دنبال او از اسلام برمى‌گشتند. اين تبعيت افراد قبيله از رئيس خود از زمينه هايى بود كه معاويه روى آن حساب مى‌كرد و از آن بهره بردارى مى‌كرد.
3. ضعف ايمان؛ زمينه ديگر، ضعف ايمان مردم بود. به خصوص در منطقه شام كه مردم فاقد مربيان دينى بودند، اين ضعف بيش تر مشهود بود. حتى در خود مدينه كه مردم زير نظر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) تربيت شده بودند و هنوز مدتى از وفات پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نگذشته بود، داستان غدير را فراموش كردند، چه رسد به مردم شام در آن روزگار كه داستان هاى عجيبى درباره نادانى و جهالتشان در تاريخ ثبت شده است. اين ها زمينه هايى بود كه معاويه از آن استفاده مى‌كرد: