صفحه ٢١٠

قَوِيتَ عَلَى مَعْصِيَتِي جَعَلْتُكَ سَمِيعاً بَصِيراً قَوِيّاً مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ ذَاكَ أَنِّي أَوْلَى بِحَسَنَاتِكَ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَوْلَى بِسَيِّئَاتِكَ مِنِّي وَ ذَاكَ أَنَّنِي لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ.

 بَابُ الِابْتِلَاءِ وَ الِاخْتِبَارِ

 1-  عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَا مِنْ قَبْضٍ وَ لَا بَسْطٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهِ مَشِيئَةٌ وَ قَضَاءٌ وَ ابْتِلَاءٌ.
 2-  عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّهُ لَيْسَ شَيْ ءٌ فِيهِ قَبْضٌ أَوْ بَسْطٌ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَوْ نَهَى عَنْهُ إِلَّا وَ فِيهِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ابْتِلَاءٌ وَ قَضَاءٌ.


 توانا ميشوى. من ترا شنوا، بينا، توانا ساختم، هر نيكى كه بتو رسد از جانب خداست و هر بدى كه بتو رسد از خود تو است و اين براى آنستكه من بكارهاى نيك تو از خودت سزاوارترم و تو بكارهاى زشت از من سزاوارترى و علت اين آنستكه من از آنچه ميكنم باز خواست نشوم ولى مردم بازخواست شوند.
 شرح -  انسان با نيرو و نعمتي كه خدا باو عطا فرمود راه مى رود و مى بيند و مى شنود ولى باختيار خود گاهى راه مسجد و زمانى طريق ميخانه مى سپارد و در هر صورت نيروى گام بر داشتنش از خداست ولى بايد انسان مسجد رفتنش را بخدا نسبت دهد و ميخانه رفتنش را به خود زیرا که مسجد رفتنش بنیرو و بتوفیق و لطف خاص او باشد و ذات او خیر محض است ولی میخانه رفتنش از نظر اينكه نيرو و قدرت از خداست و آن نيرو را براى صرف در راه طاعت باو داده و بدان امر فرموده است ولى بنده آنرا از راه مستقيم خود منحرف كرده و در راهيكه او نهى فرموده مصرف كرده است پس سزاوار است كه بخود او انتساب يابد سپس بطور تفريع يا تعليل مى فرمايد «من از آنچه مى كنم باز خواست نمى شوم و مردم بازخواست شوند» زيرا آنچه او كرده خلقت بنده و اعطاء قدرت و اختيار است نسبت به وى كه همه خير است و احسان و نبايد از آن بازخواست نمود ولى آنچه بنده نافرمان بجا آورده صرف كردن نعمت منعم و خالق خويش است در راه خلاف رضاى او و ناسپاسى و كفران نسبت به وى كه عقلا موجب بازخواست و سؤال است.

 باب امتحان و آزمايش

1-  امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ قبض و بسطى (تنگى و فراخى، بستن و گشودنى) نباشد جز آنكه براى خدا نسبت به آن خواست و حكم و آزمايش است.
2-  و فرمود: از آنچه خدا به آن امر كرده يا از آن نهى فرموده چيزيكه در آن قبض و بسطى باشد نيست مگر آنكه براى خداى عزوجل نسبت به آن آزمايش و حكمى است.
 شرح -  قبض و بسط تقريباً مانند حركت و سكون است و داراى معنى عامى است كه بيشتر اوضاع