تقسيم نمىكنند! اصلا جهاد در جايى است كه احتمال ضرر، بلكه گاهى يقين به ضرر هست.
پس نوعى از امر به معروف كه مصداق آن جهاد است، در جايى است كه نه تنها احتمال، بلكه اطمينان، و گاهى يقين به ضرر نيز هست، يقين به كشته شدن هم هست؛ مصداق ديگرى نيز دارد كه در اطلاق عنوان امر به معروف و نهى از منكر بر آن اختلاف است، بحث است در اين كه آيا تعليم جاهل هم جزء امر به معروف است، يا باب ديگرى است. بعضى از فقها مىگويند كه در آيه «يَدْعُونَ اِلى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوف»(1) بخش اول كه دعوت به خير است شامل تعليم جاهل مىشود. امر به معروف مربوط به كسى است كه مىداند، اگر نداند اصلا اسم آن امر به معروف نيست. بنا بر اين، امر به معروف اصطلاحى دارد كه متعارف است و ما آن را مىشناسيم و مربوط به امور عادى است. در جامعه اى كه ارزشهاى اسلامى بر آن حاكم است، حكومت اسلامى مقتدر و مبسوط اليد است، و اگر به كسى بگويند چرا فلان كار زشت را مرتكب شدى، خجالت مىكشد، سرش را پايين مىاندازد و عذر خواهى نيز مىكند و يا مىگويد شما اشتباه كرده ايد، من چنين كارى نكرده ام؛ در چنين جامعه اى اسلامى، با اين شرايط، امر به معروف و نهى از منكر همان امر به معروف و نهى از منكر عادى است، شرايط آن هم همان است. اما مراتبى از امر به معروف وجود دارد كه اين گونه نيست.
در جلسات گذشته اشاره كردم كه امام(قدس سره) از جمله كسانى بودند، ـ لااقل در عصر ماـ كه به اين معنى تصريح كرد كه، در بعضى از مصاديق امر به معروف و نهى از منكر تقيه جايز نيست ولو بلغ ما بلغ، در اين موارد كار به هر جا برسد بايد امر به معروف را انجام داد، ولو صدها هزار نفر كشته شوند. پس اگر امر به معروف و نهى از منكر را به معناى عام بگيريم، از طرفى شامل تعليم جاهل و از طرف ديگر تا مراحل نهايى جهاد مىرسد. چون جهاد براى اين است كه «لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللّهِ هىَ الْعُلْيا»(2) برترى سخن خدا متحقق شود. اين دو مفهوم مختلف است. اگر در موردى سيدالشهداء(عليه السلام) مىفرمايد «أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهى عَن الْمُنْكَر»،(3) فقط معناى خاص و محدودى را كه در ذهن ما است و يكى از شرايط آن عدم احتمال ضرر است اراده نمىكند، بلكه معناى عام امر به معروف و نهى از منكر را اراده مىكند؛ لذا در ذيل بيانات بعضى
آذرخشى ديگر از آسمان كربلا
امر به معروف و نهى از منكر