صفحه ٩١

از طرفى مردم آن پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)و حتى اصحاب بزرگ آن حضرت را كم تر ديده بودند. از سوى ديگر، خليفه دوم و سوم، به خصوص خليفه سوم كه دست معاويه را تا حد زيادى باز گذاشته بود، چندان اصرارى بر كنترل معاويه نداشتند. در چنين شرايطى زمينه هر نوع فعاليت براى معاويه فراهم بود و در اين مدت جامعه شام را مطابق دلخواه خود تربيت مى‌كرد.
مقطع دوم، دوران خلافت حضرت امير(عليه السلام) ؛ در اين دوران، تاكتيك معاويه به خصوص در زمينه تبليغات تغيير كرد. او على(عليه السلام) و يارانش را مورد اتهام قرار داده و شايع كرد كه قتل خليفه سوم به دست ايشان بوده است؛ آن ها بايد خون بهاى عثمان را پرداخته و قصاص شوند و على(عليه السلام) بايد قاتلان عثمان را به معاويه تحويل دهد. اين افترا و شايعه را درست كرده و در مورد آن به اندازه اى تبليغ كردند كه بسيارى از مردم نيز آن را باور نمودند. اين كار زمينه اى شد براى آن كه معاويه عده اى را جذب كرده و جنگ صفين را در مقابل حضرت على(عليه السلام) به راه اندازد. در اين جنگ ده ها هزار مسلمان از دو طرف كشته شدند. كشته شدن برادران مسلمان در جنگ هاى تن به تن و در طول چند سال، آن هم نه با استفاده از وسايل كشتار جمعى كه امروزه رايج است، مسأله بزرگى است. اين جريان با شهادت اميرالمؤمنين(عليه السلام) پايان يافت.
مقطع سوم، پس از شهادت امير المؤمنين(عليه السلام) ؛ در مرحله سوم زمينه جديدى فراهم شد. شرايط اين زمان به صورتى بود كه مردم از جنگ خسته شده بودند. حتى ياران نزديك حضرت على(عليه السلام) سه جنگ بزرگ يعنى جنگ جمل، صفين و نهروان را اداره كرده بودند و با مشكلات زيادى مواجه بودند. معاويه فرصت را غنيمت شمرد و سران لشكر امام حسن(عليه السلام) را با پول و تزوير خريد و آن حضرت را مجبور به پذيرش صلح كرد. در اين زمان معاويه بر سراسر كشورهاى اسلامى تسلط پيدا كرده بود؛ نه تنها شام، بلكه مصر، عراق، حجاز، يمن و شمال آفريقا هم تحت تسلط او بود. از خاندان پيغمبر(صلى الله عليه وآله)فقط امام حسن(عليه السلام) مزاحم او بود كه ايشان را هم با جريان صلح از ميدان سياست كنار زد. در اين شرايط معاويه احساس مى‌كند كه مى‌تواند هر كارى را كه بخواهد انجام دهد. معاويه آن قدر از عوامل ياد شده استفاده كرد كه شايد بتوان گفت خون دلى كه امام حسن(عليه السلام) و بعد از ايشان امام حسين(عليه السلام) تا بعد از ده سال از وفات امام حسن(عليه السلام) خوردند، از غربت و مظلوميت سيدالشهداء(عليه السلام) در روز عاشورا بيش تر است. متأسفانه نه ما از آن دوران اطلاع كاملى داريم و نه اين مسأله چيزى است كه احساسات و عواطف مردم را تحريك كند و با ذكر آن ها بتوان آن خاطره ها را تجديد كرد. بايد با عقل