صفحه ٨٩

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه ربّ العالمين، والصّلوة والسّلام على سيّد الانبياء والمرسلين، أبى القاسم محمّد وعلى آله الطيبين الطاهرين المعصومين. اللّهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه وعلى آبائه فى هذه الساعة وفى كل ساعة ولياً وحافظاً وقائداً وناصراً ودليلا وعيناً حتى تسكنه أرضك طوعاً وتمتعه فيهاً طويلا. السلام عليك يا ابا عبد اللّه وعلى الارواح التى حلّت بفنائك.
شهادت مظلومانه آقا ابى عبد الله را به پيشگاه ولى عصر(عج)، مقام معظم رهبرى، مراجع معظم تقليد و همه شيفتگان مكتب حسينى تسليت عرض مى‌كنيم. اميدواريم خداى متعال دست ما را در دو جهان از دامان حسين(عليه السلام) كوتاه نفرمايد و به بركت پيروى او، همه مشكلات دنيوى و اخروى دوستانش را برطرف كند.
در جلسات گذشته سؤال هايى را مطرح كرديم و در حدى كه خدا توفيق داد و بضاعت بنده اقتضا مى‌كرد جواب هايى را به عرض رساندم. براى آن كه به آخرين سؤالى كه مطرح كرديم پاسخ دهيم، لازم بود به عنوان مقدمه مطالبى را توضيح دهيم. در دو جلسه گذشته در اين باره صحبت كرديم و ان شاء اللّه امشب آن بحث را تمام مى‌كنيم. سؤال اين بود كه چرا مسلمانان، حتى كسانى كه سال ها در محضر حضرت امير(عليه السلام) بوده و از تعاليم آن حضرت بهره برده بودند و حتى كسانى كه خودشان امام حسين(عليه السلام) را براى تصدى امر ولايت و حكومت اسلامى دعوت كرده بودند، پس از گذشت مدت كوتاهى شمشيرهايشان را به روى امام حسين(عليه السلام) كشيدند و با آن وضع فجيع و آن مصائب عظيم، حضرت را به شهادت رساندند؟ اگر اين داستان را مكرر و هر سال نشنيده بوديم، به اين سادگى باور نمى‌كرديم كه چنين واقعه اى امكان پذير باشد؛ اما اين رويداد از قطعيات تاريخ است و هيچ شك و شبهه اى در وقوع آن وجود ندارد.