صفحه ٣٩

خداست، همه چيز به اراده لا يزال الهى منتهى مى‌شود. اين دو مطلب، دو روى يك سكه است؛ خواه بگوييم خدا اين ويژگى را به امام حسين(عليه السلام) بخشيد، و يا بگوييم شرايط زندگى ابى عبد الله اين خصوصيت ها را اقتضا كرد. چون اين شرايط نيز تابع اراده خدا است و طبق تقدير او انجام مى‌گيرد.
حال بايد بررسى كنيم كه چگونه سيدالشهداء(عليه السلام) اين ويژگى را پيدا كرد كه بتواند اين بركات را داشته باشد و مردم در سايه عزادارى در مصيبت او بتوانند مصالح دنيا و به خصوص مصالح آخرتشان را تأمين كنند؛ چون براى مؤمن، دنيا مقدمه اى براى تكامل اخروى است و حيات اصلى در آن جا است. اين جا يك دوران جنينى است كه ما مى‌گذرانيم. حيات حقيقى، پس از مرگ شروع مى‌شود. «وَ اِنَّ الدّارَ الْآخِرَةِ لَهِىَ الْحَيَوان»،(1) حيات واقعى، پس از اين عالم است. به هر حال، هم مصالح دنيوى و هم مصالح اخروى ما در سايه توسل به سيدالشهداء(عليه السلام) ، توجه به آن حضرت، عزادارى براى او، گريستن براى او و عرض ارادت به ايشان است. همه شما آن قدر از معجزات و كراماتى كه از اين عزادارى ها حاصل شده است شنيده ايد كه من هر چه بگويم زيره به كرمان بردن است؛ لذا به اين قسمت نمى‌پردازم. حتى خاك گِلى كه عزاداران سيدالشهداء(عليه السلام) به پيشانى مى‌ماليدند موجب شفاى چشم حضرت آيت الله العظمى بروجردىرحمة الله عليه شد. اين داستان را همه شنيده ايد كه ايشان به چشم دردى مبتلا بودند كه معالجه نمى‌شد. تا اين كه در ايام عاشورا در بروجرد دسته اى سينه زن به منزل ايشان آمدند. مرحوم آيت الله بروجردى مقدارى از گِل هايى را كه عزاداران حسينى به سر و صورت ماليده بودند، برداشته و به چشم ماليد و آن چشم درد ايشان معالجه شد و تا آخر عمر هيچ ناراحتى از ناحيه چشم نداشتند و بدون عينك ريزترين خط ها را مى‌خواندند و اين به بركت گِلى بود كه از سر و پيشانى سينه زنان سيدالشهداء(عليه السلام) ريخته بود. از اين گونه كرامات و معجزات الى ماشاءالله وجود دارد. همه شما با يك قطره اشكى كه در اين مراسم مى‌ريزيد، اول نورانيت آن را در خود احساس مى‌كنيد. حاجت هايى كه از شما برآورده مى‌شود و نيز بسيارى از آفت ها و مصيبت هايى كه از شما دفع مى‌شود و نمى‌دانيد، در مرحله بعد است. نكته اى است كه داخل پرانتز عرض مى‌كنم كه در دعاها به آن اشاره شده است، و آن اين كه ما غالباً فقط حاجت هايى را كه از خدا مى‌خواهيم و برآورده مى‌شود، به حساب مى‌آوريم؛ اما نمى‌دانيم چه مصيبت هايى