صفحه ١٥٤

گناه اين شصت هزار نفر خوبان كه بنا است عذاب شوند اين است كه با اهل معصيت با نرمى و سازش رفتار مى‌كنند و نسبت به اهل معصيت امر به معروف و نهى از منكر انجام نمى‌دهند. «وَ لَمْ يَغْضِبُوا لِغَضَبى» در موردى كه من غضب بر مردم داشتم اين ها غضب نكردند. غضب كردن هم واجب است. اگر انسان در بعضى موارد غضب نكند، خدا او را عذاب مى‌دهد. عجب! اسلام كه تماماً دين محبت و رأفت و رحمت است! پس چرا خداوند مى‌فرمايد چون شصت هزار نفر از خوبان به خاطر من غضب نكردند، آن ها را هم عذاب خواهم كرد؟ معلوم مى‌شود كه ما در بعضى از موارد بايد اهل غضب هم باشيم. هميشه با نرمى و لبخند نمى‌شود زندگى كرد. خدا هم اين گونه از ما نخواسته است. در بعضى موارد خواسته است تندى كنيم، پرخاش كنيم «صُكُّوا بِها جِباهَهُم» يعنى با پرخاش با آن ها حرف بزنيد. بعضى ها از بنده سؤال مى‌كنند كه «چرا گاهى در منبر يا سخنرانى ها عصبانى مى‌شويد؟» آيا جواب را گرفتيد؟ من جواب سؤال را نمى‌دهم؛ امام باقر(عليه السلام) جواب شما را در اين روايت داد.
اجازه دهيد چند حديث ديگر هم بخوانم «عَنْ أَبى عَبْدِ اللّه(عليه السلام) » اين روايت از حضرت صادق(عليه السلام) است «قالَ، قالَ أَميرُالْمُؤْمِنين(عليه السلام) » امام صادق(عليه السلام) از جدش اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل مى‌كند كه او فرمود: «أَدْنى الاِْنْكارِ أَنْ يُلْقى أَهْلَ الْمَعاصى بِوُجُوه مُكْفَهِرَّة»(1) اگر در مقام نهى از منكر هيچ كارى نمى‌توانيد انجام دهيد، حداقل در برابر گناهكار اخم كنيد و عبوس شويد. اين تكليف ديگر از هيچ كس برداشته نشده است. مگر اين كه مهربانى تاكتيكى باشد. يعنى با توجه به اين كه مى‌دانيد كسى اشتباه كرده است، اما چون مى‌خواهيد او را راهنمايى كنيد، حتى ممكن است او را براى مهمانى به خانه دعوت كرده و با او به مهربانى رفتار كنيد، و حتى به او كمك مالى هم بكنيد. اين برخورد حساب جداگانه اى دارد و تاكتيكى براى هدايت افراد است. پس بايد با آن اهل معاصى كه گستاخانه و با پررويى مى‌گويند به تو چه! مى‌گويند آزادى است! مى‌گويند دلمان مى‌خواهد! بايد با اين افراد با ترشرويى و پرخاشگرى صحبت كنيم. البته اگر قدرت داشته باشيد. اگر فردا شما را به جرم توهين به شهروندان جلب نكنند!
روايت ديگرى هست كه آن را نيز بخوانم «عَنْ أَبى عَبْدِ اللّه(عليه السلام) اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مَلَكَيْنَ اِلى أَهْلِ مَدينَة لِيُقَلِّباها عَلى أَهْلِها فَلَمّا اِنْتَهَيا اِلى الْمَدينَةَ وَجَدا رَجُلا يَدْعُو اللّهَ وَ يَتَضَرَّعُ فَقالَ أَحَدُ الْمَلَكَيْنِ لِصاحِبِهِ أَما تَرى هذا الدّاعىَ؟ فَقالَ قَدْ رَأَيْتُهُ وَ لكِنْ اِمْصُ لما أَمَرَ بِهِ رَبّى فَقالَ