صفحه ١٢٦

استعمال ديگر اصلاح، از ماده صَلاح است. صلاح در مقابل فساد مى‌باشد و معمولاً آن را در زبان فارسى «شايستگى» ترجمه مى‌كنند. كار صالح يعنى كار شايسته و فرد صالح يعنى فرد شايسته. اصلاح به اين معنا نيز در مقابل اِفساد است و به معنى انجام كار شايسته يا برطرف كردن فساد مى‌باشد. به كسى كه در صدد است كار شايسته انجام بدهد و فسادها، نقص ها و عيب ها را برطرف كند، «مُصلح» مى‌گويند و كسى را كه در صدد برهم زدن كارها و ايجاد فساد در جامعه است، «مفسد» مى‌نامند. تعبير «مفسد فى الارض» هم از همينجا است. اين معناى اصلاح، مربوط به اصلاح ذات البين و آشتى دادن دو فرد يا دو گروه نيست. كسى كه مى‌خواهد فسادى را برطرف كند يا كار فردىِ شايسته اى را انجام دهد، با فرد خاصى روبه رو نيست. پس اين اصلاح كه از ماده صلاح است دو نوع مصداق دارد، يكى به معنى كار شايسته انجام دادن و ديگرى به معنى برطرف كردن فساد و تبهكارى يا جلوگيرى از بزهكارى است. اين هر دو نوع مصداق، در قرآن نيز استعمال شده است؛ مثلاً «اِلاّ الَّذينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا»(1) يعنى كسانى كه توبه كردند و اصلاح كردند يعنى عَمِلُوا عملا صالِحاً، به جاى كارهاى غلط و به جاى گناهانى كه انجام داده بودند، اصلاح كردند يعنى كار خوب انجام دادند. ولى آنچه بيش تر مفهوم اجتماعى دارد و در كلمات حضرت ابى عبد الله مطرح شده است و در ادبيات سياسى و اجتماعى امروز هم به كار رفته است، اصلاح مفاسد است كه در مقابل افساد به كار مى‌رود. تا اين جا مفهوم اصلاح از نظر لغت عربى و از نظر كاربرد قرآنى و دينى آن روشن شد.
اما مفهوم اصلاح كه امروزه به كار مى‌بريم، ويژگى خاصى در اصطلاحات سياسى پيدا كرده و معادل «رِفُرم»(2) و در مقابل انقلاب به كار مى‌رود. مى‌گويند تغييراتى كه در جامعه ايجاد مى‌شود، گاه تدريجى است و آرام آرام و با آهنگ كند انجام مى‌گيرد كه در اين صورت به آن «رفرم» مى‌گويند؛ و كسانى را كه در صدد چنين تغييراتى در جامعه برمى‌آيند، «اصلاح طلب» مى‌نامند و معادل خارجى آن «رِفُرميست»(3) است. در مقابل، كسانى كه مى‌خواهند دفعتاً اوضاع را عوض كنند، انقلابيون هستند. انقلاب به معنى تغيير اجتماعى ناگهانى، تند و با سرعت كه گاهى احياناً همراه با خشونت است، مانند انقلاب اسلامى ايران. اين اصطلاح اصلاح، به عنوان اصطلاح سياسى و در مقابل انقلاب، معناى اخصى براى اصلاح است. اين اصطلاح،