صفحه ١٢٠

السَّمواتُ وَ الاَْرْض»(1) مى‌برد، باغى كه پهناى آن آسمان ها و زمين را فرا مى‌گيرد، شما را به چنين بهشتى مى‌رساند. آيا اين بد است و بايد از آن منزجر باشيد و بترسيد؟ اين كه ترسيدنى نيست. سيدالشهداء(عليه السلام) اصحاب خود را با چنين سخنانى تقويت مى‌كرد. بى دليل نبود كه آن طفل سيزده ساله گفت «المَوتُ أَحْلى عِنْدى مِن العَسَل»،(2) شوخى نمى‌كرد، تحت نظارت سيدالشهداء(عليه السلام) تربيت شده بود. من و شما هم اگر حسينى هستيم، بايد با استفاده از همين تعليمات ايمان بياوريم به اين كه با ادامه راه حسين(عليه السلام) مرگ براى ما بهترين نجات دهنده است.
انسان چه مقدار بايد در اين دنيا خون دل بخورد، چقدر سختى تحمل كند، چقدر ظلم و ستم به نام دين و بدعت به نام قرائت جديد از دين ببينيد؟ هر چه زودتر بميريم راحت تر مى‌شويم. واللّه براى بنده با اين غصه هايى كه انسان در جامعه مى‌خورد، مرگ بسيار شيرين است، اگر كافر عليه انسان كارى انجام مى‌داد، غصه نداشت؛ تحريف دين و تحريف خط امام(قدس سره) به نام احياى آثار امامرحمة الله عليه غصه دارد. مرگ براى ما چه ضررى دارد؟ ما را از اين غصه ها نجات مى‌دهد. سيدالشهداء(عليه السلام) فرمود چه اندازه من اشتياق به وصال جدم، پدرم و برادرم دارم! «وَ ما أَولَهَنى اِلى أَسْلافى اِشْتياقَ يَعْقُوبَ اِلى يُوسُف»(3) به همان اندازه كه يعقوب به ديدن يوسف علاقه داشت، بعد از چند سال كه در چاه افتاد، آن اتفاقات برايش پيش آمد و يعقوب دورى او را تحمل كرد، اشتياق من به مرگى كه مرا به جدم و پدرم برساند مثل اشتياق يعقوب نسبت به يوسف است. حضرت(عليه السلام) با اين بيانات اصحاب خود را تربيت مى‌كرد و روحيه مى‌داد و در نتيجه آنان براى شهادت طلبى آماده مى‌شدند.
چگونه شد آن جوان هايى كه قبل از انقلاب به واسطه تربيت هاى غلط شاهنشاهى در منجلاب گرفتار شده بودند، با بيانات امام(قدس سره) شهادت طلب شدند و آن حماسه ها را در جبهه ها آفريدند؟ چه عاملى موجب اين تحول شد؟ سخنان حيات بخش امامرحمة الله عليه بود كه از عمق جان او برمى‌خاست، در جان ها مى‌نشست و تحول ايجاد مى‌كرد. سعى كنيم از روش پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)و ائمه اطهار(عليهم السلام) اين درس را هم براى خودمان و هم براى ديگران بگيريم، شهادت طلبى را تقويت كنيم، آمادگى براى مرگ در راه خدا را به صورت يك آرمان ترويج كنيم. در اين صورت هيچ كس بر ما مسلط نخواهد شد.