صفحه ٤٦

بدیهى است اگر ثروتمندان مسائل اخلاقى را به فراموشى بسپارند و نسبت به نیازمندان جامعه هیچ ارفاق و کمک و ملاحظه اى نکنند، این امر کم کم سبب دشمنى نیازمندان مى شود و آنها منتظر فرصتى مى شوند که انتقام خود را بگیرند، همان طور که منشأ قیام کمونیستى همین امر بود.
در روایت دیگرى مى خوانیم: «حَصِّنُوا اَمْوالَکُمْ بِالزَّکاةِ; اموال و ثروت خود را با زکات بیمه کنید».(40) چرا که اگر زکات پرداخته نشود، آتش فقر به جان فقیر مى افتد و شعله هاى آن زبانه مى کشد و ممکن است که دینش را به خاطر دنیایش بفروشد.
نتیجه اینکه در اسلام، مسائل اخلاقى با مسائل اقتصادى چنان آمیخته است که قابل تفکیک نیست; برخلاف مکتب هاى اقتصادى مادى که اخلاق در اقتصاد آنها هیچ تأثیرى ندارد. و اینجاست که
این همه تأکید اسلام بر حرمت رباخوارى و تعبیرات تکان دهنده