صفحه ٥١

 دلیل بر جواز گفتگو از آن است و اگر جایز نبود باید در قرآن مجید و کلمات معصومین(علیهم السلام) مطرح مى شد.
2. همانطور که قول و فعل معصومین(علیهم السلام) براى ما حجّت است، تقریر آن بزرگان نیز براى ما حجّت است و در تاریخ مى خوانیم که بسیارى از اصحاب پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)یا ائمه اطهار(علیهم السلام) از این پیشوایان بزرگ در مورد علل احکام سؤال مى کردند و آنها پاسخ هاى روشنى مى دادند و این خود امضاى عملى از جانب معصومین(علیهم السلام)نسبت به این کار است وگرنه باید به نوعى از این کار منع مى فرمودند.
نتیجه اینکه بر اساس دو دلیل بالا، ما اجمالا مى توانیم درباره مصالح و مفاسد احکام بحث نماییم و از آن آگاه شویم و این کار به طور قطع مجاز است، ولى چنان نیست که اگر فلسفه حکمى براى ما قابل درک نباشد، بتوانیم آن را ترک کنیم.

فایده بحث از فلسفه احکام
پذیرفتیم که بحث درباره فلسفه احکام براى ما مجاز است ولى ما مى دانیم خداوند حکیم است و هیچ یک از کارهاى او بى حساب نیست و به طور قطع دستورات و قوانین او طبق مصالح و مفاسدى است، بنابراین چه لزومى دارد که به فلسفه تک تک احکام پى ببریم; آیا همین مقدار آگاهى اجمالى ـ که هیچ حکمى بى حکمت نیست ـ کافى نیست؟