صفحه ٤٩

مفهوم احاطه گناه این است که انسان آنقدر در گناهان فرو رود که زندانى براى خود بسازد، زندانى که منافذ آن بسته باشد.
توضیح اینکه: گناهان کوچک و بزرگ در آغاز یک «عمل» است، سپس تبدیل به «حالت» مى شود و با ادامه و اصرار شکل «ملکه» به خود مى گیرد، هنگامى که به اوج شدّت خود برسد تمام وجود انسان را به رنگ گناه درمى آورد و عین وجود انسان مى شود. در این هنگام هیچ پند و موعظه و راهنمایى راهنمایان در وجود او اثر نخواهد کرد و در حقیقت با دست خود قلب ماهیّت خویش کرده است.
از یک نظر چنین کسانى به کرم هایى مى مانند که اطراف خود پیله اى مى تنند، پیله اى که آنان را زندانى و سرانجام خفه مى کند و روشن است سرنوشتى جز خلود در آتش براى آنها نخواهد بود.(1)

***