صفحه ٣٧٠

اين لقب شايسته تر است، بخصوص كه تنها باقيمانده بعد از پيامبران و امامان است و در روايات متعددى به آن اشاره شده است.
 (آيه 87)- منطق بى اساس لجوجان: اكنون ببينيم اين قوم لجوج در برابر اين نداى مصلح آسمانى چه عكس العملى نشان داد.
آنها كه بتها را آثار نياكان و نشانه اصالت فرهنگ خويش مى پنداشتند و از كم فروشى و تقلب در معامله سود كلانى مى بردند، در برابر شعيب چنين «گفتند: اى شعيب! آيا اين نمازت به تو دستور مى دهد كه ما آنچه را پدرانمان مى پرستيدند ترك گوييم»؟! (قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا).
 «و يا (آزادى خود را در اموال خويش از دست دهيم و) نتوانيم به دلخواه مان در اموالمان تصرف كنيم»؟ (أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا).
قوم شعيب گرفتار اين اشتباه بودند كه هيچ كس نمى تواند كمترين محدوديتى براى تصرف در اموال نسبت به مالكين قائل شود در حالى كه هميشه امور مالى بايد تحت ضوابط صحيح و حساب شده اى كه پيامبران الهى بر مردم عرضه كرده اند قرار گيرد و گر نه جامعه به تباهى خواهد كشيد.
 «تو كه آدم بردبار، پرحوصله و فهميده اى»، از تو چنين سخنانى بعيد است! (إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ).
شايد آنها فكر مى كردند نماز، اين حركات و اذكار چه اثرى مى تواند داشته باشد در حالى كه اگر آنها درست انديشه مى كردند، اين واقعيت را درمى يافتند كه نماز حس مسؤوليت و تقوا و پرهيزكارى و خداترسى و حق شناسى را در انسان زنده مى كند، او را به ياد خدا و به ياد دادگاه عدل او مى اندازد.
و به همين دليل او را از شرك و بت پرستى و تقليد كوركورانه نياكان و از كم فروشى و انواع تقلب باز مى دارد.
 (آيه 88)- اما شعيب در پاسخ آنها كه سخنانش را حمل بر سفاهت و دليل بر بى خردى گرفته بودند «گفت: اى قوم من! (اى گروهى كه شما از منيد و من هم از شما، و آنچه را براى خود دوست مى دارم براى شما هم مى خواهم) هرگاه من دليل