صفحه ٣٥٦

فوق العاده مخالف است و هيچ گاه زير بار حق نمى رود.
اين دو صفت، صفت بارز طاغوتها و مستكبران هر عصر و زمان است، كه هرگز گوششان بدهكار حرف حق نيست، و با هر كس مخالف شدند با قساوت و بى رحمى، شكنجه مى كنند و مى كوبند و از ميان مى برند.
 (آيه 60)- در اين آيه كه داستان هود و قوم عاد در آن پايان مى گيرد، نتيجه اعمال زشت و نادرست آنها را چنين بيان مى كند: «آنها به خاطر اعمالشان در اين دنيا مورد لعن و نفرين واقع شدند، و بعد از مرگشان جز نام بد و تاريخ ننگين از آنها باقى نماند» (وَ أُتْبِعُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً).
و در روز رستاخيز گفته مى شود: «بدانيد كه قوم عاد پروردگارشان را انكار كردند» (وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ عاداً كَفَرُوا رَبَّهُمْ).
 «دور باد عاد، قوم هود از رحمت پروردگار» (أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ).
با اين كه كلمه «عاد» براى معرفى اين گروه كافى است در آيه فوق بعد از ذكر عاد، قوم هود نيز ذكر شده است كه هم تأكيد را مى رساند و هم اشاره به اين است كه؛ اين گروه همان كسانى هستند كه پيامبر دلسوزشان هود را آن همه ناراحت و متهم ساختند، و به همين جهت از رحمت خداوند دورند.
 (آيه 61)- آغاز سرگذشت قوم ثمود: سرگذشت قوم عاد با تمام درسهاى عبرت انگيزش بطور فشرده پايان يافت و اكنون نوبت قوم ثمود است، همان جمعيتى كه طبق نقل تواريخ در سرزمين «وادى القرى» در ميان مدينه و شام زندگى داشتند.
باز در اينجا مى بينيم كه قرآن مجيد هنگامى كه سخن از پيامبر آنها «صالح» مى گويد به عنوان «برادر» از او ياد مى كند؛ برادرى دلسوز و مهربان كه جز خيرخواهى هدف ديگرى ندارد آيه شريفه مى فرمايد: «ما به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم» (وَ إِلى  ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً).
 «گفت: اى قوم من! خدا را پرستش كنيد كه هيچ معبودى براى شما جز او نيست» (قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ).
سپس براى تحريم حسن حق شناسى آنها به گوشه اى از نعمتهاى مهم