صفحه ١٤٩

گاهى از وزش باد، و زمانى از انبوه پشه ها، و گاهى از پرنده كوچك ابابيل، و مانند اينها، تا ضعف و ناتوانى بشر را در برابر قدرت بى پايانش آشكار سازد، و او را از فكر طغيان و سركشى باز دارد.
 (آيه 31)- بيهوده گويان! در آيه گذشته نمونه اى از منطق عملى «مشركان» خرافى مكّه بيان شد، در اينجا نمونه اى از منطق فكرى آنها منعكس شده است تا روشن شود كه آنها نه داراى سلامت فكر بودند و نه درستى عمل، بلكه همه برنامه هايشان بى اساس و ابلهانه بود! نخست مى گويد: «هنگامى كه آيات ما بر آنها خوانده شود مى گويند آن را شنيديم (اما چيز مهمّى نيست) اگر بخواهيم مثل آن را مى گوييم»! (وَ إِذا تُتْلى  عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا).
 «اينها (كه محتواى مهمى ندارد) همان افسانه هاى پيشينيان است»! (إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ).
اين سخن را در حالى مى گفتند كه بارها به فكر مبارزه با قرآن افتاده، و از آن عاجز گشته بودند و به خوبى مى دانستند كه توانايى بر معارضه با قرآن ندارند.
 (آيه 32)- در اين آيه منطق عجيب ديگرى را بازگو مى كند، مى گويد:
به خاطر بياور «هنگامى را كه (دست به دعا برمى داشتند و) مى گفتند: خداوندا! اگر اين (آيين و اين قرآن) حق و از ناحيه توست بارانى از سنگ از آسمان بر سر ما فرود آورد»! (وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ).
 «يا به عذاب دردناك (ديگرى) ما را گرفتار كن» (أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ).
اين سخن را به خاطر آن مى گفتند كه بر اثر شدت تعصّب و لجاجت چنان مى پنداشتند كه آيين اسلام صد در صد بى اساس است و گر نه كسى كه احتمال حقّانيت آن را مى دهد چنين نفرينى به خود نمى كند.
 (آيه 33)- در آيات گذشته دو ايراد از ناحيه مخالفان به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شد كه يكى از آنها باطل بودنش واضح بوده، لذا قرآن به پاسخ آن نپرداخته، و آن اين كه