صفحه ١١٥

مونسى در محيط زندگى خود داشته باشد كه آن هم به وسيله فرزندان تأمين مى گردد.
بديهى است هيچ يك از اين امور در مورد خداوندى كه آفريننده عالم هستى و قادر بر همه چيز و ازلى و ابدى است مفهوم ندارد.
به علاوه داشتن فرزند لازمه اش جسم بودن است كه خدا از آن نيز منزّه مى باشد.
 (آيه 118)- بهانه ديگر: چرا خدا با ما سخن نمى گويد؟! به تناسب بهانه جوييهاى يهود، در اين آيه سخن از گروه ديگرى از بهانه جويان است كه ظاهرا همان مشركان عرب بودند، مى گويد: «افراد بى اطلاع گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى گويد؟ و چرا آيه و نشانه اى بر خود ما نازل نمى شود»؟ (وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ).
قرآن در پاسخ اين ادّعاهاى لجوجانه و خودخواهانه مى گويد: «پيشينيان آنها نيز همين گونه سخنان داشتند، دلها و افكارشان مشابه است، ولى ما آيات و نشانه ها را (به مقدار كافى) براى آنها كه حقيقت جو و اهل يقين هستند روشن ساختيم» (كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ).
اگر به راستى منظور آنها درك حقيقت و واقعيت است، همين آيات را كه بر پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله نازل كرديم نشانه روشنى بر صدق گفتار او است، چه لزومى دارد كه بر هر يك يك از افراد مستقيما و مستقلا آياتى نازل شود؟ و چه معنى دارد كه من اصرار كنم بايد خدا مستقيما با خود من سخن بگويد؟!
 (آيه 119)- در اين آيه روى سخن را به پيامبر كرده و وظيفه او را در برابر درخواست معجزات اقتراحى و بهانه جوييهاى ديگر مشخص مى كند مى گويد:
 «ما تو را به حق براى بشارت و انذار (مردم جهان) فرستاديم» (إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً).
تو وظيفه دارى دستورات ما را براى همه مردم بيان كنى، معجزات را به آنها نشان دهى و حقايق را با منطق تبيين نمايى، و اين دعوت بايد توأم با تشويق