صفحه ٧٧

شمشير در ميان يكديگر نهند! ممكن است چنين تصور شود كه اين توبه چرا با اين خشونت انجام گيرد؟ آيا ممكن نبود خداوند توبه آنها را بدون اين خونريزى قبول فرمايد؟
پاسخ به اين سؤال از سخنان بالا روشن مى شود، زيرا مسأله انحراف از اصل توحيد و گرايش به بت پرستى مسأله ساده اى نبود.
در حقيقت همه اصول اديان آسمانى را مى توان در توحيد و يگانه پرستى خلاصه كرد، تزلزل اين اصل معادل است با از ميان رفتن تمام مبانى دين، اگر مسأله گوساله پرستى ساده تلقى مى شد، شايد سنتى براى آيندگان مى گشت، لذا بايد چنان گوشمالى به آنها داد كه خاطره آن در تمام قرون و اعصار باقى بماند و كسى هرگز بعد از آن به فكر بت پرستى نيفتد!
 (آيه 55)- تقاضاى عجيب! اين آيه نشان مى دهد چگونه بنى اسرائيل مردمى لجوج و بهانه گير بودند و چگونه مجازات سخت الهى دامانشان را گرفت، نخست مى گويد، «به خاطر بياوريد هنگامى را كه گفتيد، اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اين كه خدا را آشكارا با چشم خود ببينيم»! (وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى  لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً).
اين درخواست ممكن است به خاطر جهل آنها بوده، چرا كه درك افراد نادان فراتر از محسوساتشان نيست، حتى مى خواهند خدا را با چشم خود ببينند. و يا به خاطر لجاجت و بهانه جويى بوده است كه يكى از ويژگيهاى اين قوم بوده! به هر حال در اينجا چاره اى جز اين نبود كه يكى از مخلوقات خدا كه آنها تاب مشاهده آن را ندارند ببينند، و بدانند چشم ظاهر ناتوانتر از اين است كه حتى بسيارى از مخلوقات خدا را ببيند، تا چه رسد به ذات پاك پروردگار، صاعقه اى فرود آمد و بر كوه خورد، برق خيره كننده و صداى رعب انگيز و زلزله اى كه همراه داشت آن چنان همه را در وحشت فرو برد كه بى جان به روى زمين افتادند.
چنانكه قرآن به دنبال جمله فوق مى گويد: «سپس در همين حال صاعقه شما را گرفت در حالى كه نگاه مى كرديد» (فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ).