صفحه ٤٥

و از آنجا كه سرمايه اصلى منافقان دروغ است، تا بتوانند تناقضها را كه در زندگيشان ديده مى شود با آن توجيه كنند، در پايان آيه مى فرمايد: «براى آنها عذاب اليمى است بخاطر دروغهائى كه مى گفتند» (وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ).
 (آيه 11)- سپس به ويژگيهاى آنها اشاره مى كند كه نخستين آنها داعيه اصلاح طلبى است در حالى كه مفسد واقعى همانها هستند: «هنگامى كه به آنها گفته شود در روى زمين فساد نكنيد مى گويند: ما فقط اصلاح كننده ايم»! (وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ). ما برنامه اى جز اصلاح در تمام زندگى خود نداشته ايم و نداريم!
 (آيه 12)- قرآن اضافه مى كند: «بدانيد اينها همان مفسدانند و برنامه اى جز فساد ندارند ولى خودشان هم نمى فهمند»! (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ). بلكه اصرار و پافشارى آنها در راه نفاق و خو گرفتن با اين برنامه هاى زشت و ننگين سبب شده كه تدريجا گمان كنند اين برنامه ها مفيد و سازنده و اصلاح طلبانه است.
 (آيه 13)- نشانه ديگر اينكه: آنها خود را عاقل و هوشيار و مؤمنان را سفيه و ساده لوح و خوش باور مى پندارند، آن چنانكه قرآن مى گويد: «هنگامى كه به آنها گفته مى شود ايمان بياوريد آنگونه كه توده هاى مردم ايمان آورده اند، مى گويند: آيا ما همچون اين سفيهان ايمان بياوريم»؟! (وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ). و به اين ترتيب افراد پاكدل و حق طلب و حقيقت جو را كه با مشاهده آثار حقانيت در دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و محتواى تعليمات او، سر تعظيم فرو آورده اند به سفاهت متهم مى كنند لذا قرآن در پاسخ آنها مى گويد: «بدانيد سفيهان واقعى اينها هستند امّا نمى دانند» (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ).
آيا اين سفاهت نيست كه انسان خط زندگى خود را مشخص نكند و در ميان هر گروهى به رنگ آن گروه درآيد، استعداد و نيروى خود را در طريق شيطنت و توطئه و تخريب به كار گيرد، و در عين حال خود را عاقل بشمرد؟!
 (آيه 14)- سومين نشانه آنها آن است كه هر روز به رنگى در مى آيند و در