صفحه ١٣

به دنيادوستى و شهوت دوستى نيست و هيچ عاقلى چيز باقى و كامل را كه خدا باشد رها نمى كند و دنياى ناقص و گذرا را بگيرد، ولى شاهد صدقِ ادعاى خدادوستى، «مرگ پذيرى» است و نه «مرگ گريزى».
در آيه ى مورد بحث خطاب به يهوديان كه مدعى هستند خداوند عنايت خاصى به آن ها دارد و خود را امت برگزيده مى پندارند مى فرمايد: اثبات صحت اين ادعا در نشان دادن پذيرش مرگ در كلّ فرهنگ حيات دنيايى شما روشن مى شود. و به ما هم تذكر مى دهد كه اگر ملاحظه كرديد تمدنى و فرهنگى همه ى همّتش را در فرار از مرگ قرار داده بدانيد اين فرهنگ و تمدن رو به سوى خدا ندارد و دل در گرو خدا نبسته است. به عبارت ديگر هدف حيات خود را كه قرب به خداست، گم كرده است. و از آن جايى كه خداوند به عنوان كمال مطلق، هدف جان هر انسانى بايد باشد و مرگ، گذرگاه برگشت به خدا است، هركس مرگ گريز است كلّ زندگى اش به سوى هدفى پوچ در حركت است و اين فرد و يا اين تمدن با روحيه ى مرگ گريزى كه دارد، به محتوا و نتيجه اى متعالى نخواهد رسيد.
ملاحظه مى فرمائيد كه با غفلت از تحليل درستِ مرگ فقط مشكل فكرى و نظرى حاصل نمى شود، بلكه مشكل عملى‏