هركس مرگ را مى چشد و مسلّم از آن مى گذرد و در نهايت با حياتى روبه رو مى شود كه ديگر مرگ ندارد كه در وصف آن فرمود: «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ»؛ «1» هر آينه براى كلّ نظام آخرت، حيات است.
رهايى از چنگال نفس امّاره
آنچه قابل توجه است اين كه انسان بتواند خود را مافوق زندگى دنيايى و مرگ تحليل كند. اگر بتواند ابدى بودن خود را درست تحليل كند و اگر معنى خود را در ابديت درست ارزيابى كند، آن وقت ديگر در چنگال نفس امّاره ى خود به بازى گرفته نمى شود كه افق زندگى او را در محدوده ى دنيا متوقف نمايد.
جناب صدرالمتألهين «رحمة الله عليه» نكته ى خوبى را به ما آموخته كه مى فرمايد: «النَّفسُ جِسْمَانِيَةُ الْحُدُوث وَ رُوحَانِيَةُ الْبَقَاء»؛ «2» يعنى نفس انسانى بستر حدوثش جسم است ولى بقائش روحانى است و براى ادامه ى وجود خود به جسم اوليه اش بستگى ندارد. به اين معنى كه نفسِ انسان از رحم مادرش