توصيه مى كنند: «فَارْفُضِ الدُّنْيَا فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْيَا يُعْمِي وَ يُصِمُّ وَ يُبْكِمُ وَ يُذِلُّ الرِّقَابَ فَتَدَارَكْ مَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِكَ وَ لَا تَقُلْ غَداً وَ بَعْدَ غَدٍ فَإِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ بِإِقَامَتِهِمْ عَلَى الْأَمَانِيِ وَ التَّسْوِيفِ ...» «1» دنيا را ترك كن و بدان كه محبت به دنيا انسان راكور و گنگ و كر مىسازد، دوستى دنيا گردنها را پائين مىآورد و خوار مىكند، اينك از عمر باقيمانده استفادهكن و نگو فردا و يا پس فردا چنان و چنين خواهم كرد، كسانى قبل از شما بودند كه هلاك شدند و رفتند، و هلاكت آن ها به خاطر فردا فرداگفتن وآرزوهاى دنيايى بود.
وقتى جايگاه مرگ درست تحليل شد مى فهميم زندگى براى خوب مردن است و ابديتى آرام داشتن ولى اگر انسان مرگ را پايان حيات خود دانست يقيناً موفقيت ها و شكست هايش به گونه اى ديگر خواهد بود و در هر صورت با اضطراب زندگى مى كند، چون به چيزى نظر انداخته كه به دست آوردن آن با از دست دادن همراه است. به گفته ى حافظ:
سوداگران عالم پندار را بگو سرمايه كم كنيد كه سود و زيان يكى است